اخبار و تصاویری از کوهستان . طبیعت و مطالب آموزشی و مفید

گنجنامه همدان

رکاب زنان و نفس زنان در گرمای مرداد تا گنجنامه رفتم و با تنی خیس و عرق کرده زیر سایه ی درختچه ای  نشستم

خانواده ای ۵ نفره که همگی "بلال" می خوردند سایه را غنیمت شمردند و کنارم نشستند و خوردند

اولین بلال که تمام شد به گوشه ای پرت کردند و دقایقی بعددومی و سومی و چهارمی ...الخ

پنجمی را که پدر خورد همانند چهار تای دیگر " لر" داد و گفت " شهر ما  - خانه همسایه "

زورم گرفت ...از توریست و گردشگری به این سیک و سیاق متنفرم

اینها گردشگر نیستند جز سلب آسایش و آرامش و به خطر انداختن بهداشت هیچ ندارند

تماشا کردم ...وقتی اعضا خانواده دور شدند به پدر خانواده گفتم : اهل کجائی: بادی به غبغب انداخت و گفت : تهرون ... که البته به نظرم چنین نبود !!!

 مودبانه و با لحنی آرام همراه با لبخند گفتم : کاش شهر من را هم خانه خود فرض می کردی

گفت : ای بابا ...همه انداختنه بودند منم انداختم

گفتم : چرا آن آقا را که همین الان زباله خود را در سطل زباله می اندازد الگو قرار نمیدهی ؟؟؟

گفتم از خودت گذشته ...به بچه ها یاد بده چنین نکنند ...شهر من زباله دانی گردشگر نیست ...حرمت دارد

پایتخت تاریخ و تمدن است و شما هم باید در شان چنین تاریخ و پیشینیه ای رفتار کنی

او رفت و منهم رقتم ...او در راه رفت و من در خود

پی نوشت ۱ :

 مردی کنار ساحل از میان هزاران صدف که با جزر و مد در ساحل جان میداند یکی را برداشت و به درون آب انداخت

رهگذری گفت : اینهمه صدف ...همه در حال مرگ ...کاری نمیتوانی بکنی

مرد گفت : من سر نوشت این یک دونه رو تغییر دادم

دوستان بیائیم با تذکرات  صحیح آداب گردشگری را برای آنانی که مراعات نمی کنند متذکر شویم

***

پی نوشت ۲:

هر گاه عضومی ار بدنمان درد بگیر به طبیب مراجعه می کنیم چرا برای درد فرهنگ فکری نمی کنیم


برچسب‌ها: گردشگر
نوشتهشده توسط علی بیات در ساعت 11:9 | لینک  |