کجوربه سی سنگان از مسیرهای زیبای منطقه شمال است که پیمایش آن را توصیه میکنم منطقه کجور یکی از مهمترین ییلاق های استان مازندران با دسترسی خوب به کوههای البرز و جنگلهای هیرکانی است کجور، روستایی کوهستانی با طبیعت زیبا از توابع نوشهر و سی سنگان نیز جنگلی معروف در ساحل دریای خزر بین نوشهر و نور در استان مازندارن است.تمام مسیر کجور به سی سنگان در امتداد رودخانه کجور و در کف دره ای جنگلی و بکر است که آبشارهای زیبا و چشمه های متعدد دارد. مسیر کجور به سی سنگان بدلیل شیب خیلی کمتر نسبت به مسیرهای مشابه و پاکوب های خوب در جنگل های هیرکانی، یک مسیر استاندارد پیمایشی محسوب می شود.آبشار نوح، آبشار سی سنگان، دالان بهشت و شیوادره، دریاچه آویدر و پارک جنگلی سی سنگان...
جاده دسترسی و راههای رفتن به کجور، از دو طریق میسر است. راه اول از رویان در نزدیکی نور و با گذر از روستای کدیر است و راه دوم که برای اهالی تهران مناسب تر است از طریق پل دوآب بین مرزن آباد و چالوس با یک جاده نسبتا طولانی به طول 55 کیلومتر است که طی کردن آن یک ساعت زمان نیاز دارد. هر دو جاده ، آسفالت و مناسب سواری هستند.
اطلاعات در اینترنت موجود می باشد ...
تصاویر برنامه تقدیم به شما
برچسبها: کجور, سی سنگان, شمال
ادامهمطلب
سالها پیش بود که این مسیر را دوستان رفتند و ار قافله غافل شدیم تا اینکه در تعطیلات خرداد 1400 در قالب گروه طبیعت گردی ماژان بعنوان راهنمای تور افتخار حضور یافتم ...
روز اول:
تعداد نفرات 86 نفر بود و قطعا مدیریت این گروه توان خاصی میطلبید و البته همکاری و همراهی همنوردان ... شبانه از میدان شیر سنگی حرکت کردیم و با وجود محدودیت سفر برای وسایل شخصی برای اتوبوس مانعی ایجاد نکردند و ادامه مسیر دادیم .... از سمت بزرگراه قزوین- رشت حرکت کردیم و حدود یکساعتی هم از کنار سد منجیل به سمت آب بر زمان صرف شد و در ابتدای ورودی شهر با چند نیسان از ارتفاع حدود 750 متری با یکساعت پیمایش جاده نچندان بد و خوردن گردو خاک در هوایی خنک به ارتفاع 2400 رسیدیم و پیاده شده و بعد از صرف صبحانه با انسجام تیمی پس از گذر از سنگ بزرگ که در هوای مه آلود نشان خوبی برای مسیر است به سمت ییلاق دیز آب حرکت کردیم.
امسال خشکسالی بود و ییلاق آنگونه که باید نبود، بدیهی است که هر جا ییلاقی باشد دور یا نزدیک آبی هم خواهد بود... بعد از دیزاب به ییلاق گرداب رسیده و پس از لحظاتی رخ شمالی البرز غربی با چهره ای پوشیده از ابر در ارتفاع 1400 متری چشم ها را نوازش می داد و سیرایی نداشت.
مطابق معمول مشغول عکاسی شدم و بعد از لحظاتی با جمع کردن تیم از شیبی تند، با رعایت احتیاط راهی پایین دست و ییلاقات شدیم .
شیب واقعا تند بود و بر اساس ترک جی پی اس درمسیر بودیم اما ظاهرا از مسیر کم شیب تری هم راه داشت که باید در دفعات بعد آن را آزمود ...
دقیقا در خط اراس باید به سمت چپ متمایل شد و در نقطه ای که آغاز پاکوب هست به سمت راست طی طریق کرد که ما اینکار را نکردیم ...
هوا گرم بود و آفتاب سوزان ...
برای برخی حضور درانسحام تیمی سخت بود و این امر وظیفه ما را که اولویتمان سلامت تیم بود سخت می نمود ... عده ای کوله های خیلی سنگین بسته بودند که می شد با حذف برخی وسایل غیر ضرور و نگاه حرفه ای ترآن را سبک بست ...قادتا چیزی نباید از کوله آویزان باشد چرا که هم تعادل را به هم میزند هم امکان سقوط به تهدره در اماکن پر شیب محتمل است.
در پایین دست شیب، تند کلبه ای سنگی بود که شلنگ آب هم بود و حسابی دل ما به رغم گرم بودن آب شلنگ که از کیلومترها دور تر می آمد خنک کرد گفتند این شلنگ و این انتقال هم لطف محمود احمدی نژاد بوده است.
عده ای که زودتر از ما رسیده بودند کمی حوصله شان سر رفته بود و آفتاب گرم اذیتشان کرده بود اما خب، خاصیت کار تیمی همین است...عده ای تند و عده ای میانه ... پس از استراحتی کوتاه به سمت ییلاقی بودیم که آب و محل مناسبی در یال سر سبز داشته باشد
دو طرف یال شیب تندی داشت و مملو از فضولات گاوهایی بود که صدایشان از داخل دره های اطراف شنیده میشد ....آرام آرام واردمه شدیم ...پیرمردی با اسب و گاوهایش اجازه اتراق نداد و کمی پایین تر رفتیم و نهایتا در محل مناسب که پراز فضولات بود به زحمت جایی پیدا کردیم که در پایین دست آن هم محل مناسبتری برای دیگر دوستان دیده می شد.
خوشبختانه آب فراهم بود و چوب هم موجود بود و یک کلبه دار باصفایی هم بنام آقای میرزایی (بازنشسته جهاد) هم بود که با گشاده رویی از ما استقبال کرد و هیزم و آتش در اختیار گذاشت
شب اول را در میان رطوبت دلنواز به صبح رساندیم و امروز تقریبا روز سنگینی بود ...
روز دوم :
ساعت 6 بیدار شدم و مشغول گشت زنی شدم
مه آرام آرام وارد دره می شد و برخلاف دیروز که پایین رفت امروز به سمت بالا کشیده میشد ... کم کمک ساعت به ده نزدیک میشد ... زباله ها را جمع کردم و به دوستان هم توصیه چنین کاری را داشتم که خدا را شکر همگی خوب بودند اما بهتر هم میشد...
سوزاندن زباله آن را محو نمیکند و باید تعه مانده آن را برگرداند و البته تفکیک زباله تر و خشک هم مهم است میشود پوست میوه و ... را مدفون و بطری ها را فشرده و بازگرداند.
بعد از بستن کوله مجددا راهی کمپ پایین تر شدیم خوشبختانه امروز مسیر سایه و از میان جنگل حنکو کوتاهتر بود و بعد از حدود سه ساعت در محل جدید که آب و چند خانه ییلاقی داشت اتراق کردیم و تا غروب مشغول امور شدیم ...
هیزم فراوان بود و باید در آتش هم به رغم فراوانی هیزم صرفه جویی کنیم تا برای دیگران هم بماند ...
تیمی اراکی هم در برنامه با ما مشترک بود که پیش از ما مستقر شده بودند و بعد از ناهار برگشتند ....
روز سوم:
ساعت 9.5 بعد از صرف صبحانه و جمع آوری زباله ها که عده ای آن را سوزاندند به سمت ماسوله حرکت کردیم مسیر گاهی پر شیب و فراز و نشیب داشت و یواش یواش موج خستگی را می شد در گام برداری ها مشاهد کرد ... نهایتا حدود ساعت 3 به گیلونده رود رسیدیم و ناهاری خوردیم گرچه تنی هم به آب زدم و سپس با نیم ساعت پیاده روی به انتهای جاده ای خاکی رسیدم که از 8 کیلو متری ماسوله و 23 کیلو متری فومن منشعب میشد
اتوبوس منتظر ما بود و پس از استراحتی کوتاه به سمت همدان حرکت کردیم و 3 صبح به مقصد رسیدیم .
سالها بود که گزارشی هر چند موجز ننوشته بودم و با آمدن کرونا اوضاع بدتر هم شده بود
لازم می دانم از آقایان داود بهشتی و هادی پرچمی ( طبیعت گردی ماژان)بایت زحمات تور تشکر کنم همچنین آقای مشفق همنورد گرامی در یاریگر تیم بودندو همه همراهان و همنوردان خانم و آقا که واقعا همت به خرح دادند(این برنامه به لحاظ سختی سه از پنج بود و هزینه تور با امکانات میان وعده و نیسان در ابتدا و انتهای مسیر 390 هزار برای هر نفر بود و قطعا امکانات خاص خود از جمله کوله 60 مثبت 10، کیسه خواب بهاره خوب و کم حجم و کم وزن، چادر دو پوش و تکپوش، کفش مناسب، پانچو و البسه مناشب و باتوم را میطلبد)
با احترام علی بیات
راهنمای تخصصی کوهستان
راهنمای گردشگریو طبیعت گردی
مربی و مدرس کوهنوردی
آب بر و ماسوله کجا هستند؟
آب بر، شهری از توابع زنجان اما دارای دسترسی مناسب از رودبار و منجیل است که ییلاقات ان در مرز گیلان معروف است و بسیاری از مسیرهای پیمایشی از مبدا آب بر شروع می شود.
ماسوله، زیباترین روستای پلکانی گیلان و ایران با شهرت جهانی است که از طریق یک جاده آسفالت به شهر فومن دسترسی دارد.
بهترین جاهای دیدنی مسیر آب بر به ماسوله کجاست؟
ییلاق دیزاب، ییلاق گرداب، امامزاده های جنگلی بکر در مسیر گرداب به گیلونده رود، آبشار امام دره
درجه سختی پیمایش آب بر به ماسوله چقدر است؟
سخت و مناسب تنها برای افراد با توانایی پیاده روی های طولانی دست کم 17 کیلومتر و آمادگی حمل کوله پشتی سنگین برای کاهش ارتفاع بیش از 2000 متر در مسیرهای ناهموار طبیعت به صورت پاکوب. شیب مسیر در برخی قسمتها زیاد است و در مواقع بارندگی مسیر سختی می باشد.
بیشتر بخوانید درhttps://aminmana.com/tracks/abbar-to-masuleh/
این هفته (97/10/14)مهمانان ویژه و سالاری از استان یزد داشتم که در چند برنامه یزدگردی و صعودشیرکوه و برفخانه همواره زحمتشان داده بودم و حضور مجددم را منوط به حضورشان در الوند کرده بودم که قبول زحمت کرده و در قالب برنامه ای یک روزه به الوند به شرح مختصر تصاویر صعود
نمودیم .
برچسبها: الوند
با شعار"الوند؛ گهواره هگمتانه"
روزی از روزها دوست گرامی فوادرضاپور، در وبلاگش(ماگما) نوشته بود صدمین صعود الوند را بمناسبت تولدش انجام داده، منم ایده گرفتم و چون تمام برنامه هایم را یادداشت میکردم شروع کردم به شمارش دفعاتی که به الوند صعود کرده بودم که تا آن موقع 153 بار شمارش شد . از همان وقت هر بار که می رفتم یادداشت میکردم مشخصاتی چون :
شماره برنامه / تاریخ صعود / مدت برنامه / وضعیت آب و هوا / نفرات همراه و نمره صعود ...(خودارزیابی) که طی دو دهه در همه برنامه ها مد نظرم بود، بعد از شمارش اولیه(153) همچنان صعودها را ادامه دادم تا اینکه به دویستمین (200)صعودرسیدم دویست و پنجاهمین(250) را در دل کولاک و با آقارضا شجاع رفتم و سیصدمین(300) را در غروب سه شنبه مرداد 93 و نهایتا چهارصدمین صعود را همین چند روز پیش در 30 شهریورماه 97...
واگربخواهم کمی به عقب برگردم، اولین حضورم در ارتفاعات الوند بر میگردد به 11 سالگی و سال 61 و 62 که پایگاه بسیج کتابخانه ما را به کوه برد تصورم این بود اینجا شهر دیگری است شب را کیوارستان گذراندیم و سینه خیز و پاشتری و کلاغ پر و ... را آموزش و تمرین دادند. بعدها فهمیدم بخاطر اعزام به جبهه این آموزشها را به ما دادند چون برخی دوستانی که آن دوران باهم بودند شهید شدند و بنده در سنگر مدرسه بودم.
سالهای سال تنها میرفتم تا میشان و چندباری هم تخت نادر... به مرور با کلاغ لانه و قلل دیگر از جمله الوند زیبا به واسطه دوستانی با حداقل امکانات و تجهیزات آشنا شدم کمتر کوهنوردی بود که راهنماییمان کند تو دوره های آموزش شرکت نمیکردم و فکر میکردم در حد کوه پیمایی بلدم(اشتباه بزرگ که منجر به از دادن زمان آموزش شد)، تصوری از دوره ها نداشتم بعضی صعودها برایم غول بود مثل زمستانی دماوند... و یا صعودهای هیمالیا نوردی 7000 که ی عده با توانمندی و ی عده با "بیب" از آن بهره ها بردند)زمان گذشت و اولین صعودی که مستند و ثبت شده به الوند انجام دادم زمستان آغازدهه 80 بود و پیش از آن را مطلقا در تعداد دفعات وارد نکردم چون ثبت نکرده بودم و بر اساس حدس و گمان هم ننوشتم.
آرام آرام علاقمند الوند شدم و چون شاغل هم شده بودم هفته ای سه بار به ارتفاعات میرفتم. به مرور و در غروبی که از میشان بر میگشتم در کنار جوی آبی که به برکت باغداران عباس آباد خشک و نابود شد پیشکسوتان را دیدم که عازم میشان هستندو در آنجا جلسه داشتند به جمعشان پیوستم و این نقطه شروع آشنایی نزدیک من با آنان بود (فردایش به قله "بدر" رفتند و مرحوم کریمی در آنجا درگذشت) در ادامه گامها به قلل سایر استان ها و اخیرا خارج از کشور باز شد و خط فکری ام به سمت "صیانت از الوند" در مقابل متجاوزان و متعرضین که طی ده سال الوند را به خزان کشیدند رهنمون شد که در این باب بیش از ده سال در وبلاگ دیار الوند و چند سالی در کانال دیار الوند نوشتم .(قصه وبلاگ نویسی هم جذابیت های خاصی داشت)
در این راه بارها به بنده بی مهری شد و فحش هایی خوردم که قطعا سرریز آلبوم خانوادگی خودشان را به من نثار کردند و از لیاقت خود بخشیدند که مستحق تر از من آنانی بودند که در مسئولیت هایی که داشتند ادای دین نکردند و ماحصلش طغیان بودو تخریب و تصاحب و گردن فرازی...
حال در چهارصدمین(400) صعود که بیش از 60 درصد آن زمستانی بود وقتی به پشت سر نگاه می کنم، آه و افسوس میخورم به زمان و طبیعت ا دست رفته...به زیبایی ها، سکوت کوهستان، یاران از دست داده، مرام و معرفت ها... به اینکه چگونه قبل ترها وقتی دلم میگرفت به "الوند" میرفتم و حال وقتی "الوند" می روم دلم میگیرد.
(بخاطر تعرضات و سکوت حضرات)
عزتتان با دلار 20 تومانی مستدام
علی بیات
مهر ماه97
پی نوشت:
معتقدم،خداوند را وعده خویش برجاست و قطعا طبیعتش را از گزند حفظ و انتقام خواهد گرفت ...
(سیلاب ها، رانش زمین، حفره ها ایجاد شده و ... نمونه های بارز انتقام طبیعت اند که قطعا در الوند هم شاهد خواهیم بود آنگونه که طی ده سال اخیر فرسایش شدید خاک را داریم )
"الوند گهواره هگمتانه پایتخت تاریخ و تمدن" است که صیانت از آن بر همگان واجب و از آیات خداوند است ... از گهواره مریم و غار عابدش تا بهشت آب و حوض نبی اش در یگانه دشت تخت نادر...
خدا را قسم می دهیم به ذاتش که متجاوزین را از کج اندیشی به راه ثواب و ما را از گزند بی مهری ها برهاند که تنها اوست که خالق اینهمه زیبایی و نعمت، چون الوند است ...
برچسبها: الوند, همدان
بخش اول / صعود/ قسمت اول
درود، مدت هاست که در قالب وبلاگ گزارش نویسی نداشتم و تقریبا منسوخ شده بحساب میاد گرچه لطف و صفای وبلاگ ها در زمان خود منحصر به فرد بود، اما به دلیل ماندگاری آن نسبت به تلگرام و شبکه های مجازی بر آن شدم تا به خواست خود و احترام دوستان که متقاضی ارائه گزارش بودند (جدای از آنچه در دنیای مجازی/تلگرام ارائه شد) مختصری نوشته و تقدیم نمایم.
مقدمه :
کلیمانجارو و آفریقا، نامی زیبا در منطقه ای ناشناخته برای من،با مردمان سیاه پوست و یک رنگ و البته سختکوش و فقیر... همین خصیصه ها کافی بود تا مرا به خود بخواند که باید عزمم را جزم کنم و رنج سفر را به جان بخرم... شرط اول در این سفر مثل همه برنامه ها صحت جسم و عقل است که اولی را نسبی داشتم اما دومی را باید به قضاوت نشست، هزینه برنامه و تامین آن شرط دومی بود که صحت عقل را برای حضور و اجرای یک برنامه گرانقیمت برای کارمند جماعت به خطر می انداخت(شکلک) اما مگر می شود همواره عاقل بود و دیوانگی نکرد که هر آنچه در ذهن ما از خاطرات خوش برجای مانده ناشی از همین دیوانگی است که از عقل و هوش به جایی نرسیدیم.
پس از کشمکش های فراوان بالاخره تصمیم به ثبت نام گرفتم که با توجه به تخفیف 200 دلاری باید از مجموع 2990 دلار 2790 دلار در قالب چند قسط و در مدت 40 روزه ای که به حرکت تیم مانده به حساب شرکت "اسپیلت البرز" واریز می کردم گرچه از لطف آقای عقدائی هم بی نصیب نبودم (از سالها پیش در دنیای مجازی ایشان را می شناختم اما افتخاردیدارحضوری حاصل نگردیده بود که ایضا همین موضوع در موردآقای کاظم فریدیان که به نوعی از فعالان دنیای کوهنوردی در زمان خویش بودند نیز مصداق داشت)
هزینه اولیه بلیط هواپیما که بیش از 4.5 میلیون تومان بودپرداخت شد، چون کمی دیر تصمیم گرفتم 50 دلار از تخفیف اولیه و مقداری هم بابت اضافه بلیط متضرر شدم، از سوئی بازار دلار در نوسانات شدید بود آنگونه که خیابان های تهران و اقصی نقاط کشور به واسطه اعتراضات عمومی که در نوع خود با توجه به اینکه شهر های کوچک نیز بدان پیوسته بودن منحصر به فرد بود، مشخص بود که دراین بین که مردان سیاست در تصمیم گیری و و مردان اقتصادی درکنترل قیمت دلار، شناور بودند بنده نیز از این سونامی به نصیب نماندم و متضرر شدم آنگونه که در طی اعتراضات که اغتشاشاتی نیز در دل آن موج می زد همه متضررشدند چرا که نیاز جامعه ما، اصلاح امور بود و نه گفتارهای خیابانی و خشونت ...و اصولا رفتار عقلائی و عقلانیت از مهمترین انتظاراتی است که متاسفانه کمتر دیده شده، چه از جانب معترضین و چه از جانب برخی دیگر...
گزارش کامل بخش اول را در ادامه مطلب بخوانید
گزارش مشروحی نیز در 33 قسمت در کانال تلگرامی خودم بنام "کانال دیار الوند" منتر کردم کهدر صورت تمایل بخوانید و ببینید.
آدرس کانال Diyare_alvand@
برچسبها: کلیمانجارو, آفریقا, از الوند تا کلیمانجارو, علی بیات
ادامهمطلب