اخبار و تصاویری از کوهستان . طبیعت و مطالب آموزشی و مفید

معضل صعودهای زمستانه
قندیل کوچک یخ زده از سقف سوراخ اتاقی در گوسفند سرا نشان از برودت داشت و استالاگمیت کوچک یخ کف اتاق نشان از تحمل شبی سرد.
کیسه ها را انداختیم و قبل خواب،با جوراب پر برای رفع حاجت باید بیرون میزدم، عجب ضد حالیست این بیرون رفتن ها...
از طرفی باید مایعات زیاد خورد و از طرفی انگار هرلیوان نوشیدنی سه لیوان مسئولیت دارد.
خلاصه خواب راحتی نخواهیم داشت، بمحض خروج از اتاقک با سرمایی بیش از 15 درجه، ننه سرما مرا در آغوش می گیرد و فارغ از محرم و نامحرم بودن بخود می فشارد و تمام وجودم را فریز میکند، به یک باره لرزی بر تن خود احساس میکنم او را قسم می دهم که فعلا رهایم کند، مهربان است و می پذیرد و نوید فردا را می دهد.
شب سردی را "سگ خواب" سر کردیم و صبح شد، قبل خواب تو کیسه با خود میگفتم که روی کیسه خواب ها بجای   comfort و  extream و ....بنویسند "بد خواب و خوش خواب و سگ خواب"...معادل واژه های ایرانی و از باب پاس داشتن پارسی...
به زحمت کوله ها را جمع می کنیم و نفس زنان در حالی که گرده هایمان سنگینی کوله را می کشد و پاهایمان ظلم همیشگی را، به مسیر ادامه می دهیم.
کلنگ هایمان برفک زده و رنگش از سیاهی به سپیدی رفته...ابرها در ارتفاع 6000یخ زده و ثابت اند و ابرهایی با ارتفاع کمتر در حرکت...و تلفیق ابرها با زمینه ابرهای یخ زده فوق العاده است و خط هواپیمایی در سمت غرب و آبی آسمان انجا نشان در پرواز آرزوهایی در ارتفاع 10000.
گاهی نسیمی سرد و در ادامه باد تند لاله گوش های ناشنوایمان را به سرمای بیشتر نوید می دهد  که اگر شنوا بودیم رشته ورزشی بهتری را انتخاب میکردیم که هم خوابمان چون آدمی باشد و هم خورد و خوراکمان.

وقت در اختیار ماست و آرام پیش می رویم و نفس هایمان به شماره می افتد، عزممان قوی است و خدایمان قوی تر...
ساعت 12 به بارگاه سوم میرسیم و چقدر تیکه آخر جان کندن میخواهد، بخصوص پله های بارگاه.
وارد بارگاه میشویم و بعد از گپی کوتاه در طبقه دوم ساکن میشویم، کمی کثیف است و همه چیز فریز شده... و افرادی خزیده در کیسه خواب ...اما همین فریز شدن است که برای ما لذت بخش است...لباسی عوض کرده و منتظر زمانیم تا برای طلوع فردا آماده شویم.

ننه سرما بر اساس وعده باز به سراغمان می آید و نوازشمان می دهد، در تاریک شب، بیرون کمی کولاک است و دل ما خالی و نگران برای صعود فردا...
و باز مصیبت همیشگی رفع حاجت، آنهم در سرمای نیمه شب با برودت 25 به بالا... سرویس های بهداشتی خود سرویس شده اند و مملو از برف و فضولات ...
دستشویی رفتن هم فارغ از 1 یا 2 بودنش در کولاک و سرما خود هنر ی است، بی آنکه آلوده شوی و سرمازده تنت را خلاص کنی و ...
لااقل می دانم که لازمه یک خواب راحت خلاصی از این معضل است که مدام باید بنوشی و بروی...گر چه در این بین دوستی چنین نمی کند و نه می خورد و نه مینوشد.
هر چه مینوشی انگار مثانه تعطیل است و بلافاصله زحمتت می دهد.
خلاصه اینکه برای رفع حاجتت در نیمه شب باید همانند یک 7 هزاری کفش دوپوش و گتر و شال و کلاه کامل نمایی تا سرما بر وجود بی دفاعت غلبه نکند که اگر چنین شود تا صبح کپیدن درکیسه خواب ناکارآمد خواهد بود و صعودت متاثر از سگ خوابی سخت... اما اگر با موفقیت و هنر مندانه این مرحله را رد کنی، خواب بعد از آن عجب لذتی دارد ...

علی بیات
بخشی از گزارش برنامه صعود زمستانی دماوند
بهمن ماه 92

نوشتهشده توسط علی بیات در ساعت 11:40 | لینک  |