
در جلسه مورخه 5 مرداد تحت عنوان هم اندیشی در خصوص دشت میشان مسائلی مطرح شد که شرح آن بماند...اما آنچه که جالب بود شنیدن گله ها و دردهای آقای ترابی از دولتی ها و ضرر و زیان شرکت بالابر تحت مدیریت ایشان بود که از آن بعنوان "رنج نامه" یاد کردند، ضمن اینکه از بنده هم خواستند تا منصفانه تر بنویسم که قطعا به دیده منت خواهم پدیرفت اما خب ... به قول ایشان معصوم که نیستیم خطا هم میکنیم ... آنگونه که آنان خطا کردند و جالب تر آرزوی ایشان این بود که می گفت من آنقدر برای الوند ارج و قرب قائلم که دوست دارم اگر مردم در گوشه ای از الوند دفن شوم (خدا به ایشان بدای جبران کاستی ها عمر طولانی دهد) همچنین آقای ترابی از علائق خود و انکار نماد بوعلی و غار علی صدر بعنوان نماد همدان گفتند و ظاهرا، فقطه پایه های بالابر را نماد همدان می دانند...
آنچه در پی می آید "رنج نامه "اینجانب و جمعی از دوستداران محیط زیست بود که دیروز نوشتم و در مراسم خواندم ...
اما "رنج نامه" ما کجا و "رنج نامه" اونا کجا .... به قول معروف...
دانه فلفل سیاه و خال مه رویان سیاه
هر دو سوزانند اما این کجا و ان کجا...
بنام خالق الوند
دوستان گرامی، دلسوزان طبیعت و عاشقان الوند
آنگونه که همگی شاهد و ناظرید "کوهستان الوند" بیش از سه دهه و به طور خاص طی دهه اخیر مورد هجوم، بهره برداری، تخریب و تعرضات بی شماری بوده که هیچ قومی چنین بلایی را طی سده های قبل بر سر آن نیاورده است.
هجومی که طبیعت قربانی آنست و مواردش بی شمار، که از ذکر آن در هزاران مورد که روزانه در کشور رو به فزونی است اجتناب و صرفا به عنوان مشت نمونه خروار به کوهستان الوند و به طور اخص به منطقه الوند بسنده میکنیم که در کجای دنیا، دامنه کوه را میشکافند تا پاساژ بنا کنند، مجتمع اقامتی بدون برنامه ریزی برای دفع فاضلابش بسازند ، هزاران گردشگر را به دشت میشان برند و زباله تولید کنند، هزارن خودرو وارد شود و بعد برایش پارکینگ و جاده دسترسی بسازند.، در ارتفاعاتش سبزه و چمن هزاران ساله اش را نابود کنند و سفره خانه و قلیان عرضه کنند، تخت نادرش را از دشت میشان با ترانه های غیر بومی که نوعی تهاجم است، آلودگی صوتی نمایند ، و بجایش در رستورانشان در دشت میشان" تخت جمشید و تخت کیکاووس" بسازند، آب چشمه هایش را به یغما برند و استخر مصنوعی برای کسانی بسازند که در آن ماهیگیری کنند و از طبیعت و حیات هیچ نفهمند...
شریان های چشمه هایش را با گود برداری و خاک برداری کور کنند، بر روی فضای سبزش، سکوهای بتونی بسازند و شن بریزند، جوانان را به بلعیدن دود و به موارد دیگر که قلیان مقدمه آنست دعوت نمایند.
فاضلابشان را در پشت مزار شهدایی که باید به گلاب عطرآگین شود رها سازند و ایضا با جعل نام محوطه تاریخی گنجنامه به دهکده، که باید بوی تاریخ بدهد معطر به فاضلاب کسانی کنند که برای شبی کسب خوشی و لذت جویی در اقامتگاههای میلیونی سکنی گزینند.
رودی که روزی مایه نوش بود و با آن وضو می ساختند حالا به فاضلاب رها شده در شبهای ظلمانی اش آلوده گردد تا مایه رنج باشد.
با تغییر آدرس کتیبه ها و آبشار، مسافران را از مراکز خرید عبور دهند تا هزینه اجاره میلیونی پارکینگ برای پیمانکار فراهم گردد، که شوربختانه دور نیست روزی که حتی آبشار و کتیبه ها به عنصر درجه چندم گردشگرانی تبدیل شود که شاید تاریخ گنجنامه را در بروشور اجناس چینی همان پاساژها ببینند.
و این روزها روزهای "سیاه بختی" الوند است، آن روزگاران که پایه های فعلی بر جای مانده، نشان از بی تدبیری داشت و تعطیلی چند ساله و خوشحالی ما را بدنبال داشت که آن بی تدبیری همچنان ادامه دارد، گر چه در دولت تدبیر و امید که خود را دولت محیط زیست می داند انتظار بیشتری است تا با تکیه بر منویات مقام معظم رهبری که حتی تخریب طبیعت را به بهانه احداث حوزه علمیه بر نمی تابد شاهد اقدامات موثری باشیم... چون طبیعت اهیران فقط دریاچه اورمیه نیست....و این سالها انگار طبیعت "یتیم"مانده است ... گر چه دایه های چون" منابع طبیعی و محیط زیست" دارد اما دایه که مادر نمی شود...
الوند روزگاران ناخوشی را طی می کند ... از تعرض به دامنه و دشت میشان و سرقت زمین و چمنزار و چشمه هایش ... تا احداث پیست بدون برفش و تصرف گام به گام دامنه های ارسبارانش.
و چه تاسف بار است که در این بین فقط درددل کرده ایم و هیچ"نسخه ای" برایش پیچیده نشد که یا درد را نفهمیدند یا پزشک حاذقی نبودند و قسم خود را در مقابل "الوند مصدوم"فراموش کردند...
رک بگویم ... "زورمان نرسید".
و حالا الوند آخرین مراحل سر سبزی و زندگی را می گذراند، چون نه تنها دیگر از کل و بز دهه 50 خبری نیست بلکه کبک ها هم سری میان سرها درآورده اند و دیگر خبری از آنها نیست و مخربان عن قریب تخت نادر و الوند را هم تصاحب خواهند کرد آنچنانکه گام به گام پیش آمدند و از دستگاه دست چندم و دور ریز خارجی ها، چون جهیزه مستعمل بیوه زنی برای "عروس الوند" لباس دوختند و به زور تنش کردند و بنام "بالابر" خود را بالا کشیدند و ابهت و شکوه الوند را به زیرکشیدند، با بی تدبیری تمام مکتوب کردند که ... "مااز هیچ برای شما همه چیز ساختیم" و به راستی الوندی که زادگاه تاریخ و تمدن" مادستان" است و تاثیر گذار در تاریخ" هیچ" است.
علی بیات
5 مرداد95
و سوگنامه الوند 1 را در اینجا بخوانید گر چه تصاویر مربوطه ممکنست باز نشود.
پی نوشت :
قرار شد دیگه ننویسیم کوه خواری ... انشالله رعایت خواهد شد ، ضمنا مدیر بهره برداری شرکت، در خصوص قلیان ها فرمودند اونا دکوری است که البته مرغ پخته هم به این جمله خواهد خندید.
به هر حال در صددیم تا کمیته را تشکیل دهیم.
برچسبها: تخریب الوند