
جان پناه توچال
هنجار، عبارت است از ارزش های مورد احترام یک جامعه و ناهنجاری یعنی: شکستن هنجارها ، هر کسی که این ارزش ها را زیر پا بگذار هنجار شکن و هر آن کسی که آن را مراعات و احترام بگذراد ،فردی با فرهنگ می نامند ، با فرهنگ در مقابل بی فرهنگ ، ادب در مقابل بی ادب، و جای یک سوال خالی است ، اصل فرهنگ یعنی چه ؟
مجموعه دستاوردهای معنوی یک جامعه و یا کنش ها و واکنش های یک جامعه عناصر تشکیل دهنده فرهنگ است و هر جامعه ای اعم از دو نفر و یا صد میلیون نفر برای خود فرهنگ ، هنجار و نا هنجاری هایی دارد که مجموعه اینها ، بر یک جامعه حکومت می کند و میزان رعایت هر یک از عناصر در موفقیت و سر انجام جامعه دخیل است و می تواند جامعه را به منزلت یه به گمراهی ببرد.
دریک جامعه، یک نوع رفتار ، هنجار و در جامعه ای دیگر همان رفتار، هنجارشکنی است ،مثلا بوق زدن در هند کاملا مقبول و ستودنی است اما در جامعه ما، اگر بوقی زده شود ممکن است بدون هیچ تصادفی ، دو نفر از بیمارستان سردر بیاورند چرا که جامعه ما تحریک پذیر شده و رواج خشونت در آن زیاد شده ،دیروز راحت و بی دغدغه از محلی خلوت ، به قصد طیبیعت گردی و کوهپیمائی عبور می کردی ، حالا باید مواظب گردنه گیران و راهزنان جوانی باشی که هم کوله ات را می برند هم کارت اعتباری و رمزت را ، هم روحت را زخم می زنند هم جسمت را، آنهم نه برای دلار که برای ریالی ناچیز.
عده ای اگر کار غلط می کنند آنها را بی فرهنگ می دانیم که به واقع لفظ کاملا غلطی است ، می توان بجای بی فرهنگ از واژه بد فرهنگ استفاده کرد که متاسفانه در دنیای امروز ما، همانند بیماری بد جوری در حال شیوع است .
از این مقدمه کوتاه که بگذریم می خواهیم بدانیم در کوهنوردی از چه سطح فرهنگی برخورداریم ، با فرهنگ هستیم یا بی فرهنگ ، بی فرهنگ هستیم یا بد فرهنگ، و اصلا فرهنگ کوهنوردی چیست؟

جان پناه امیری
در هر جامعه ای همانطور که گفته شد رفتارهای غلط و درستی است وجود دارد که می تواند باعث اضمحلال یا دوام و بقای آن جامعه گردد ، جامعه کوهنوردی هم از این امر مهم مستثنی نیست ، اگر همراه یک کوهنورد نو جوان قصد کوهنوردی داشته باشید دوستان و همراهان شما باید کلام خود را متناسب با شخصیت آن جوان یا نو جوان تنظیم کنند ، به نحوی که او نه تنها خاطره خوشی از آن صعود داشته باشدبلکه باید با رفتار خود به او نحوه حضور مثبت در کوهستان را آموزش داده باشیم ، متاسفانه در عرصه کوهنوردی بعضا رفتارهایی از مثلا کوهنوردان ، سر می زند که باعث می شود آنها را کوهنورد نما بدانند و یا به قول امروزی ها ، شبه کوهنورد، اما فراتر از اینکه آنها را چه بنامیم ، عمل غلطی است که از آنان سر می زند و این اتفاق در درون جامعه کوهنوردی است که می تواند دیگران را متاثر از آن رفتار بکندچه اینکه آنها را کوهنورد بدانیم یا غیر...
هر رشته ورزشی برای خود بزرگی دارد و کوچکی ... کسوتی دارد و پیش کسوتی ...جوانی دارد وپیری ...خامی دارد و پخته ای ... اما متاسفانه در کوهنوردی هر کسی که کوله ای به پشت اندازد و پا در کوهستان بگذارد کوهنورد است و عملکرد او بنام کوهنوردی است، نمی توان رفتارهای خوبش را بنام کوهنورد نوشت و رفتارهای غلط را بنام کوهنورد نما ... اما می توان طور دیگری وارد شد ، با ارشاد و راهنمائی عملی و لسانی عملکرد او را به سمت اصلاح پیش برد .
بدون شک در هر فرهنگی پاره فرهنگ هایی وجود دارد که می تواند برای دیگران مزاحمت هایی فراهم نماید همانند جامعه سیگاری ها که در هر محفلی خیلی زود همدیگر را پیدا می کنند و برای خود جامعه ای کوچک و خرد را تشکیل می دهند و دود می کنند و سلامتی خود و دیگران را تهدید می کنند ، جامعه کوهنوردی ما هم اینگونه است و می رود که این پاره فرهنگها را در درون خود به فرهنگ اصلی تبدیل نماید که آثار سوء آن در دهه اخیر در قالب انواع بد گویی هاو شاخ و شانه کشیدن ها نمود پیدا کرده است و اگر در دهه 60 یا 70 ، با فتح قلل و پیمایش خط الراس ها و صعود ها و گشایش مسیرها آن هم با حد اقل امکانات با هم رقابت می کردند در دهه جدید با ابزار پیشرفته و دریل های برقی و تجهیزات گران قیمت با هم صحبت می کنند و به جای هم گرایی به واگرایی می روند و این بیماری هر روز افزایش می یابد، تا جائی که ممکن است یک صعود به قیمت جان تمام شود و شعاع این بد بینی هر روز کیلومترها گسترش یابد.

جان پناه امیری و توچال که واقعا مشمئز کننده است
آنچه باعث شد این چند سطر را بنویسم دیدن صحنه های نا خوشایندی است که این روزها در اکثر مکان های کوهنوردی اعم از پناهگاهها و جان پناهها مشاهده می شود ، کوهنوردانی که بنا به هر دلیلی کار نا خوشایندی انجام داده و پناهگاهها را با زباله دانی اشتباه گرفته و فکر می کنند حمل زباله وظیفه آنان نیست ، قله 4000 متری توچال!!! مکانی نیست که عده ای جوان ، صرفا برای تفریح و لذت با دخترانی هم نوع خود و یا همنوردان خود به آنجا بروند ، مسلما بدون عزم و همت مردانه نمی توان گام در توچال گذاشت(غیر از تله کابین) ، نمی توان نفس نفس زدن ها را فراموش کرد و به پناهگاه امیری رسید و دمی در آن از باد توچال پناه نگرفت ، اما نمی دانم واقعا فرهنگ سلامت و نظافت ما به کدام قهقرا می رود که پناهگاه زنده یاد امیری را بعنوان زباله دانی با بوی متعفن ادرار و ...باید تحمل کرد و جان پناه زیبای توچال را مامنی نه برای خود که برای زباله فرض کرد.
عده ای را عقیده بر آن است که نباید در پناهگاههازباله دانی گذاشت و هر کوهنورد باید زباله خود را که مسلما سبکتر از حمل آن در هنگام صعود است به همراه برگرداند و عده ای دیگر عقیده دارند در پناهگاههایی که امکان حمل است باید زباله دانی باشد و مسئول پناهگاه یا هیئت یا فدراسیون وظیفه !!! دارند چنین کنند .
دوستان و همنوردان عزیز، کوهنوردان و کوهنورد نمایان!!! : روده درازی نکنم مخلص کلام را خدمتتان عرض میکنم بیائید از امروز ما اولین هایی باشیم که به سهم خود ، مروج فرهنگ کوهنوردی باشیم با رفتارهایمان از قبیل :
عدم ورود به مباحث حاشیه ای بی ربط و انرژی بر
عدم ورود به ماجراجوئی هایی که جز گذر عمر و سلامت ما هیچ ندارندونوعی پذیرش خطر است
ثبت و ضبظ وقایع ، تجارب تلخ و شیرین و انعکاس آن به قصد انتفاع عمومی
اقرار به خطاهای خود در هر برنامه جهت پیشگیری از خطایی بزرگتر
توجه به دیگران و عدم خست در راهنمائی و کمک به دیگر همنوردان
تعیین هدف یا اهداف خود از انتخاب برنامه ، انتخاب همنورد و ...
عمل به تعهد خود در قبال همنوردان و همراهان و کوهستان
حمل زباله های فردی و در حد امکان کمک در دفع زباله های عمومی
و حرکت به سمت خود سازی و دوری از هر گونه خود سوزی
عکس و متن : علی بیات
پی نوشت :
آنچه در فوق مثال آمد صرفا شامل توچال نبوده و متاسفانه اکثر کوههای ما را شامل می شود از الوند گرفته تا هر جا که شما مدنظرتان قرار دارد.
برچسبها: کوهنوردی, توچال, جان پناه امیری
عکس های این پست موقتا به دلیل به روز رسانی سایت خدمت دهنده با مشکل مواجه می باشد

دماوند زیبا از فراز توچال
گزارش برنامه دی ماه :

شباهت زیبای دماوند و خورزنه
2 دی به خورزنه رفتم تا زمستان زیبای خورزنه را ببینم(به شرح عکس فوق)

5 و 6 بازآموزی رفتم تهران...
10 دی که تعطیلی بود، رفتم الوند...
مجددا 12 و 13 دی به اتفاق دوستان تهرانی الوند (کلیک کنید) صعود کردم...
17 دی تا میشان رفتم... آسمان سقفی از ابر بر روی دیار الوند کشیده بود ...
20 دی روزی بود که تصمیم گرفتم انفرادی از یال ارس به سمت قله الوندو کلاغ برم تا یک گزارش تهیه کنم
24دی مجددا رفتم میدان میشان... هنوز همدان زیر ملافه ابر بود ...
25 و 26 دی برنامه توچال بودم که در همین پست گزارش آن تقدیم می شود.
29 دی به اتفاق دوستان رفتیم آبشار گنجنامه (کلیک کنید) و بعد هم صعود قله الوند در هوایی عالی
و حال گزارش تصویری صعود توچال :
این تصویر سال ۱۳۸۲ می باشد که به اتفاق دوستان قله توچال رو صعود کردیم .

(و سال ۱۳۹۲-گاهی آدم دلش میخواد ی عمری رو تو اون ارتفاع و ی جائی مثل امیری با طبیعت زمدگی کنه و از شهر دورباشه )
گر چه صعود انفرادی را توصیه نمی کنم اما بعضی اوقات، نشستن به پای یک همراه کمی فرصت را از شما می گیردو همراه را به عجله وا می دارد، زمان کوتاه است و لحظات گذراست، باید سریع تصمیم گرفت، ابتدا قرارمان با مرتضی غفوری بود که در کافه کوه باشیم و بعد هم صعود توچال، به هر دلیلی، نشدو تصمیم گرفتم تنها برم توچال، ساعت از ۱۳ گذشته بود-تجریش پیاده شدم و از دربند راهی شدم

طلوع امیری
از مقابل کافه ممد تهرانی گذر کردم و رسیدم به رستوران عبدالله ریش خدا بیامرز، سلامی کرده و قصد عبور داشتم که سر صحبت را با همنوردی بنام همایون باز کردم و ما حصل این رابطه همنوردی و همراهی تا ظهر روز بعد بود ، هوا کمی دلش گرفته بود و برف گریه می کرد ، با طمانینه و در جوار آقا همایون به سمت شیر پلا حرکت کردیم عجله ای نبود ، زمان را در اختیار داشتم و لذت می بردم، بعد از ورود به شیر پلا و تعویض لباس - شام مختصری خوردیم و منتظر آمدن خواب شدیم اما به جای خواب دوستان همایون آمدند و خواب را نه تنها به تاخیر انداختند بلکه با خروپف یکی از دوستان، خواب بر من حرام شد و کیسه سبک را برداشته ودرگوشه ای چرتی زدم .

قله توچال
ساعت 3 شب بیدار شدیم وآماده حرکت، هنوز دل آسمان گرفته بود و مه شدیدی حاکم بود و اگر تنها بودم قطعا صعود نمی کردم تا همراهی بیابم (شناختم از مسیر کم بود)اما جون دوستان آشنای منطقه بودند حرکت کردیم، ساعت 4:10 را نشان میداد، آرام آرام و دلی مطمئن پیش رفتیم و در حالی که ساعت 7:20را نشان میداد به جان پناه امیری رسیدیم، لختی استراحت و مجددا شروع به حرکت کردیم، این بار از مه خبری نبود و جز انوار طلایی خورشید که ما را بدرقه میکرد ابرها هم برایمان می رقصیدند و دلبری و دلربائی می کردند، همایون کمی عقب تر می آمد ، دو ماهی بود که به دلائلی کوه نرفته بود و بدنش به خواب رفته بود - حدود 8:45در هوایی سرد و بعد از تعویض لباس، در جان پناه قله صبحانه ای خوردم و یک ساعتی توقف و عکاسی کردم و چون دوستان قصد بازگشت با تله کابین را داشتند از مسیر رفته بازگشتم که زیبائی های صد چندانی داشت و گپ و گفت با کوهنوردان هم از خستگی می کاست ، آرام می آمدم تا اصول را رعایت و علاوه برآن هر نکته ای که به ذهنم می رسید را یادداشت می کردم، حدود 12 ظهر شیر پلا بودم و تغذیه مختصری خوردم و به سمت کافه کوه حرکت کردم ، مسیر شیر پلا تا دربند در مسیرپله ها و سیم بکسل ها کمی سخت نشان می داد که البته بسته به سطح آمادگی دوستان می توانست خوب یا بد باشد، ساعت 15 هم کافه کوه در خدمت دوستانی وب نویس گرامی بودم و دوساعتی را با دوستان گذراندم (در اینجا جا دارد از همکاری آقا همایون و دوستانشان به خصوص آقای کرامت و محمد تهرانی و فرشته و پرستو خانم و بچه ها در کافه کوه تشکر نمایم )
عکس: علی بیات
ادامه تصاویر را در ادامه مطلب ببینید>>>
برچسبها: الوند, توچال, شیر پلا, خورزنه
ادامهمطلب