قابل توجه شرکت کنندگان در صعود سراسری لطفا (اینجا)کلیک کنید ضمنا هم اکنون بارش سنگینی در همدان هست که پیش بینی می شود تا ۴۰ سانتی متر در ارتفاعات برسد لذا با توجه به وضعیت فعلی برنامه ریزی نمائیدو ظاهرا در روز صعود هوای آفتابی خواهیم داشت با باد۱۵ تا ۳۰ و درجه حرارت ۸ تا ۱۰درجه زیر صفر.
بنا به قول داده شده در این پست تصمیم دارم تصویری دیگر از دماوند زیبا را از دریچه دوربین تقدیم شما گرامیان نمایم امید است مد نظرتان قرار گیرد ؛ روز جمعه یکی از دوستان را در الوند دیدم که گله داشت از تصاویر کم دماوند ، که در جوابش گفتم منتظر پست جدید باشد که تقدیم میگردد.
سدیخ زده لار و آسمانی زیبا در کهکشان کوههای به هم پیوسته
و ابرهایی یخ زده در ارتفاع ۷۰۰۰ و ابرهایی که در ارتفاع۶۰۰۰ از مقابلشان رژه می رفتند و زیبائی خلق می کردند
و غروبی سردو پر از گرمای حضور
ارتفاعات دو برار و رقص ابرها
و پایانی خوش در روزی که آغازش فرداست
ادامه تصاویر در ادامه مطلب >>> عکس : علی بیات
در این برنامه دوربین من کانن اس ایک ۲۱۰ بود با باطری لتیوم
برچسبها: دماوند
ادامهمطلب
سه هفته پیش دماوند را از فراز توچال دیدم و همان یک نظر کافی بود(تصویر فوق )
پیش برنامه توچال و قله یخچال همدان و سه بار قله الوند ظرف یکماه اخیرِ کمی مرا آماده تر کرده بود و ...
و باز هم تلفن و دعوتی دیگر ، این بار، صعود زمستانی به دماوند
آغاز راه
دست دست می کنی و تا به خودت بیای پا به پای دوستان در مسیر گوسفند سرایی ...
جنوبی خشک بود ِ اماسرد و منجمد و یخچال بالای بارگاه که اگر کرامپون همراه داشته باشی ِ ایمن تر خواهد بود
دیدن خشک و خالی دماوند، حتی از دو راهی مسجد هم به رفتنش می ارزد و عمر را تباه نمی کند اگر دو روزی هم وقت برای این مخلوق زیبا که هر کسی را تحریک می کندبگذاری بد نیست ،عروس زیبائی که در نگاه اول چون ، مهوشان با دامن گسترده اش ِ تو را به پذیرائی میخواند ، با نگاهی کوتاه ، محوش می شوی و با خود اندیشه خام در سر می پروانی و عزم صعود بلادرنگ در سر داری ِ اگر تجربیات قبل کمکت نکند آنوقت راهی بالاخواهی شد و این اندیشه خام در سر، سرت را به باد خواهد داد، آن گونه که سرهای بسیاری را به باد داد.
و همچنان در راه
دماوند، دماوند است ِ شیری خفته که همچنان نفسش می آید و هر آن اراده کند هر آنچه در پیرامونش است را خواهد بلعید ، پس با دم شیر نمی توان بازی کرد ، به قول ظریفی جبهه جنوبی دماوند را مورچه هم می تواند برود که البته درست است ، اما با این تفاوت که ، مورچه وار باید رفت ، گام هایی استوار و در عین حال کوتاه ، شبی اقامت در گوسفند سرا بعد از نیم روزی رانندگی توسط آقای خاوری که زحمت ماشین و رانندگی را کشیدند به ما نوید فردایی روشن را می داد ، آسمان آبی و شب آرام و تن ما از گزند سرما نه چندان در امان ، هر طرف بدنت که با زمین تماس داشت ، بد اخمی سرما را بیشتر حس می کرد
و غروبی سرد و یخ ِ سرما را می توان در رخسار دماوند دید
گاهی هوس نوشیدنی میکردی و باید برفی آب میکردی و برفکی را به جان می خریدی ، گرچه شدت باد در ارتفاع گوسفند سرا کم بود اما سرمایش به تلافی آمده بود، شب سردی را گذراندیم ، بهروز احمدی سرپرست گروه ساعت 8 صبح را برای حرکت بارگاه انتخاب کرده بود ، از سگ خوابی شب قبل جستیم و در هوایی خوب ، دل به بارگاه سپردیم ، زمان در دست ما بود و ما فارغ از آن ، بی خیال دنیا و شاید آخرت ، هر چه برایمان بود در دماوند خلاصه می شد و تو گوئی همه چیز با صعود حل می شود ، گاهی در این اندیشه که گیریم این بار هم صعود شد ، کدام مشکلت حل خواهد شد ، و گاهی در این اندیشه که اگر صعود نشد مشکلی بر مشکلاتت افزوده خواهد شد ، در راه صعود دوستانی را در حال بازگشت می بینی و غبطه می خوری به نفس زدن هایت ...
4 ساعتی می رود و به بارگاه فریز شده میرسیم ، در آنجا همانند گوسفند سرا به برو بچه های خونگرم تیم امداد و نجات کوهستان بر می خوردیم که با گشاده روئی از دور انتظارت را می کشند ، با آقای قویدل سرپرست گروه آشنا می شوم که چند باری تلفنی صحبت کرده ام ،
و تیم امداد و نجات کوهستان که حضورشون مایه دلگرمی فراوانی بود و طی دو روز دو مصدوم را انتقال دادند و امسال بر خلاف پارسالُ بالگرد امداد در ۲۲ بهمن برای حمل مصدوم آمد
گرم و با محبت و البته دلسوز و در پوششی پراز"پر"و پف کرده ، خوشبختانه شخصیتش پف نکرده و در ارتفاع 4200 خودش است و اقتاده حال و صبور، گپی می زنیم و با یک چایی، حسابی اما موقت گرم می شوم ، بچه ها در طبقه دو مستقر می شوند و من به آنها ملحق می شوم ، تیم ارمنستان را مجتبی نور محمدی از دوستان همدانی به قله برده است و دختری از صعود جا مانده ، هم کلام می شویم و برایش با تصاویر دوربین ، ایران گردی کوچکی می کنیم ، سرما باز هم سراغی از من می گیرد و من کم محلش می کنم اما آنقدر سمج است که برای فردایم خط و نشان می کشد و گم می شود .
می دانم که فردا او را خشمگین خواهم یافت ، اما من صدها کیلومتر به عشق حس کردن او آمده ام و ملالی نیست و اگر هست از در آغوش کشیدن سرماست که خود خواسته ایم ، با آقای کیا و صالح از زحمت کشان پناهگاه هم گپی می زنم ، همچنین با آقای ایزد پناه که از لار راهی صعود دماوند شده و از مسافرت همدان و خرید نان توسط یک همشهری برای اوئی که در شهر غریب بوده خاطرات خوشی دارد و از قرارگاه همپای ما شده تا بارگاه ، زمان می گذرد و ننه سرما با تاریکی پیدایش می شود ، قولش را به فردا داده بود اما خب ،آمد و کاری از دست من ساخته نبود ، آنجا قلمرو حکمرانی او بود و من نا بجا وارد شده بودم و او تمام زورش را می زد تا هر چه زودتر از شر من رهایی یابد .
و باتوم هایی که تیره بودن و برفک زدند
جوراب و کت پر را به تن و پا کردم تا سرما غوغا نکند ، ناهار دبشی خورده بودم و بار سنگینی به دوش کشیده بودم ، آب معدنی دونه ای 3 تومان را در قالب نوشیدنی داغ به بدن تزریق کردیم و منتظر فردا شدیم ، هر چه مایعات بود ، فریز شده بود و فقط مغز کوچکم کمی کار میکرد ، بر خلاف گوسفند سرا ، راحت خوابیدم و آنچه باعث بیداری و عذابم بود دستشوئی رفتن بود که خود مصیبت عظمائی بود ، جوراب پرم، را کلنک یکی از دوستان شکافت که حسابی دلگیر شدم ، اما دوخت مختصری زدم تا بعد .
امشب راحت خوابیدم و5 بیدار شدیم و استارت زدیم و 6 ساعتی راه رفتیم ، پیش بینی سرمای منفی 40 بود و باد 35 همراه با آسمانی نیمه ابری و در بعد از ظهر بارش ، ابرها از آبشار یخی به بالا به پیشبازمان آمده بودند و سرمای دیروز خط و نشانش را عملی می کرد و من هم پر روئی خاص ادامه می دادم ، کمی با سرما شوخی میکردم تا دلش را گرم کنم که ما به دیدار او آمده ایم و کمی با ما ملاطفت به خرج دهد .
از وقتی که نطفه بودیم به یادمان آمد تا آن دم که قدم بعدی را بر می داشتیم تا سانتی متری به قله نزدیک شویم را مرور کردم . این خاصه برنامه های بلند مدت است که کوهنورد همه چیز را اجبار به یاد می آورد ، در تپه گوگردی ها هوای سرد و بوی گوگرد ، چه شود !!! خوشبختانه گوگرد مهربانتر از سرما بود و به سمتی دیگر راهی می شد و این کمک بزرگی برای من بود ، دوستانی در مسیر بودند که بازگشتند و قید صعود را زدند اما من و بهروز و آقای خاوری همچنان در راه بودیم ، تیم آلمان و گرگان را پشت سر گذاشتم
از راست بر فراز قله : بهروز احمدی - اینجانب - جرج (آلمانی) و خاوری
و راس ساعت 11.5 بر فراز قله سجده ای به جا آوردم و لحظاتی بعد با دوستان عکسی به یادگار گرفتیم و از شن اسکی و یخچال ، و در مدت حدودا 3 ساعت با احتیاط به پایین بازگشتیم ...
و یکسره در عرض 1.5 ساعت گوسفند سرا و 1 ساعت بعد هم لب جاده و قرارگاه و استراحتی و منزل ... و الان ارائه گزارش به شما سروران گرامی .
شعار این برنامه : مبارزه با سرطان فکر بود که در این باره باید اشاره کرد که ِ همه فکر می کنند سرطان فقط جسمی است و باید شیمی درمانی کرد در صورتی که تفکرات باطل و خیال های باطل که هر روز تکثیر می شوند کم از سرطان جسم ندارند و باید فکری کرد!!!
ادامه تصاویر در ادامه مطلب >>>
با تشکرویژه از دوستان و همنوردان چندساله که هر کدام به نوعی ما را یاری نمودند آقایان : حاج حمید اولنج -جلال چشمه قصابانی از قهرمانان ملی و هیمالیانوردان کشور - بهروز احمدی - خاوری ِ مسعود علی پور -سعید جهان آرا و احمد خلیلی ِ هیئت کوهنوردی همدان و همچنین همکارانمان در دانشگاه علوم پزشکی که همواره مشوق من بوده و هستند .
پست بعدی صرفا تصاویری است از مناظر دماوند >>> منتظر باشید>>>
برچسبها: دماوند
ادامهمطلب
پشت گوسفند سرا (دیروز)
درست نیمه دوم تیر ماه ده سال پیش بود که با دوستان راهی دماوند شدیم و صعودی موفق را بانجام رسانیدیم و این باردر سال ۹۲ بر حسب اتفاق در همان زمان به دعوت دوست ارجمند "سعید جهان آرا" و در معیت جناب آقای عسکری و فتحی از همان مسیر جنوبی ۱۰ سال پیش راهی قله شدیم اگر چه دوست داشتم جبهه غربی می بود و بیاد صعود سراسری بهمن ماه ۸۸ آن جبهه را مجددا می دیدم اما خب برنامه تغییر کرد و بیاد صعود زمستانی ۹۰باید صعود می کردیم
برنامه دو روزه بود(۲۰ و۲۱تیر۹۲) و به نحو مناسب با موفقیت به اتمام رسید ...شرح کامل آن شرحی است تکراری که از نوشتن آن خودداری و صرفا با توضیحاتی در پایین تصاویر شما را بعنوان همنورد با خود همراه میکنم...خدا قوت
مسعود عسکری مسعود فتحی سعید جهان آرا علی بیات
(راستش اون حس همیشگی رو برای گزارش ندارم و هنوز کمی خسته ایم ...دروغ چرا ؟؟؟)
تیر ماه ۱۳۸۲ و این چهار نفر(رحیمی - بیات - ولیان و صائمین )
و تیر ماه ۹۲ و این چهار نفر (فتحی- جهان آرا - عسکری و بیات)
و اینهم تجدید خاطره ای با صعود زمستانی سال ۸۹ جبهه غربی (تا ارتفاع ۴۵۲۰ متری )
ادامه تصاویر در ادامه مطلب>>> تصاویر : علی بیات
پی نوشت : در این برنامه همانند همنوردان آمادگی فوق العاده ای داشتم که دلیلش تمرین خوب بود صعود شبانه به یخچال و پیمایش بخشی از خط الراس الوند - دو بار صعود به قله الوند و شبمانی از یکطرف و رکاب زنی در ارتفاعات و تمرینات لاینقطع از دیگر دلایل این امر بود که باعث شد هیچ گونه دغدغه ای از باب ارتفاع و حتی تپه گوگردی ها نداشته باشم گر چه جهت باد ۵۰ کیلومتری غربی به شرفی بود اما بجای گاز گوگرد در این برنامه شدیدا خاک گوگرد خوردیم تا همدان چشمانمان می سوخت اما دلمان آرام بود .
برچسبها: دماوند
ادامهمطلب
یادش بخیر پارسال همین روز همین ساعت بر فراز قله با شکوه دماوند ...
عکس : علی بیات
ادامه مطلب را ببینید >>>
برچسبها: دماوند
ادامهمطلب