صلوع زیبای البرز و جام دماوند
بر خلاف سه سال اخیر که به واسطه شلوغی و یا هجوم به کوهها از صعود قلل مطرح چشم پوشی کرده بودم امسال هوس دماوند از شمالشرقی کردم
با این فکر که طی سالهای اخیر با پدیده ای بنام «کاه نورد» مواجهیم که کوله سبک به وزنکاه می بندند و با قاطر تمام امکانات لازم را به پناهگاهها میفرستند به نحوی که بعد از اتمامبرنامه غذای چندین روز را در میان زباله ها رها میکنند
آخرین گامها
(مخالف حمل بار کوهنوردانواقعی نیستمچون عمدتا نیازهای واقعی را برای برنامه در کوله بر می دارند، اما پارک روها حالا کوه را با پارک اشتباه گرفته اند)
به هر حال، زمانی را انتخاب کردم که ابتدای هفته و در خلوت باشد، به اتفاق دوستانی که اتفاقی همپا شدیم همدان را غروبِ جمعه ترک و نیمه شب در جاده ای که بعد از تونل هشت جاده تهران -آمل از جاده اصلی بی هیچ تابلویی در سمت چپ جدا میشود خود را به جاده پر پیچ و خم روستای ناندل سپردیم و نرسیده با ناندل، در کنار یک مغازه کنار جاده، چهارساعتی بصورت باز(بدون چادر)خوابیدیم.
حالاساعت ده صبح است ودر داخل روستای ناندَل که مبدا صعود رخ های شمالی وشمالشرقی دماوند است وارد خانه کوهنوردان میشویم وبعداز پارک ماشین،آقای حمید صالحی از خادمین ورزش (صالحی ها)با صرف ۴۵دقیقه با نیسان ما را به گوسفند سرا میبرند، در انجا قاطرهایی هسنند که بار شما را تا پناهگاه تخت فریدوندمیبرند، ضمنادرگوسفند سرا آب هست ودر مورددآب پناهگاه، گفته ها ضد ونقیض است اما محض احتیاط شش تایی آب معدنی در کوله میکنیم، حالا ۱۲.۵ظهر است و به اصطلاح اوج گرما، در حالی که گروههایی پناهگاه را ترک وبه پایین سرازیرند ما صعود خود را با خوش وبش آغاز میکنیم ونم نمک به راه خود تاچهارساعت وصرف ناهاری مختصر در بین راه ادامه می دهیم.
غروب البرز از تخت فریدون
مسیر مشخص است و البته چند جایی هم چند راهی گمراه کننده است که به شرط انتخاب سمت چپ به راه ادامه داده و در مسیر کل و بز ولوله آبی ما را سیراب می کند، دیدن قاطری با بار کوله که دست چپش دچار مشکل صد در صدی و بهیچ وجه خم نمیشودو با درد فراوان پایین می رود دلمان را می ازارد و از صاحبش خواهش میکنیم این حیوان را زجر کش نکند و او قول رها کردنش را می دهد!!!
حالابه کاسه زیر پناهگاه رسیدیم که برفچال است و آب زلالی از داخل لوله مایه اطمینان مامیگردد، اما فاصله با شیب و زیزاگ تا پناهگاه حدود ده دقیقه است که مصیبت عظمایی است !!! در حالیکه ساعت پنج غروب است به محل پناهگاه می رسیم، داخل پر از کوهنوردان است و بیرون چندین چادر بر پا شده است، و پیرامون پناهگاه مزین به فضولات و علامت گذاری با کلینکس و صد البته، آغشته به وجود اسید اوره و ادرار «کاه نوردان » است که به هر دلیلی از جمله ترس از دور شدن نیمه شب از پناهگاه و خطرات آن، چند متری پناهگاه را محل دستشویی خود قرار داده اند که در همان دم هم ادامه داشت و واقعا باید در ان تجدید نظر کرد ...به هر حال دنبال محلی برای چادر هستم که کنار صخره ها عالیست، زباله ها را کنار می زنم و نفسی عمیق، ریه هایم را مملو از بوی ادرار برای هم هوایی با بخارات گوگردی احتمالی قله میکند!!! بناچار جای دیگر را نشان کرده و اتراق میکنم، دوستان هم ایضا چنین میکنند و بعد از لختی استراحت، برای هم هوایی چند صد متری صعود می کنند و تا انها برگردند گشتی موشکافانه در منطقه میزنم، همه جا مین گذاری(فضولات انسانی) شده است وباید احتیاط کرد، حتی برخی از جا چادری ها که قبل ترها به زحمتِ سایر کوهنوردان مسطح و صاف شده از هجوم «کاه هنوردان »در امان نمانده و از انتفاع ساقط شده است.
شام مختصری خورده و در کیسه می خزم ، چون یقین دارم در شب مانی ها باید کم خورد که چاره دارداما زیاده خوری بی چارگی و عذاب خواب دارد
قرار حرکت شش صبح است
طلوع البرز از تخت فریدون
برچسبها: شمال شرقی دماوند, دماوند