دهها نه! صدها نه! که رنج هزاران کیلومتر سفر را باید بجان خرید تا به بهانه " صعود تفتان " به دیار مردمانی وارد شوی که ساده میپوشند و ساده میپویند.
مگر نه اینست که؛
تهی پای گشتن "به" از کفش تنگ
رنج سفر "به" که در خانه جنگ
مردمانی از جنس رستم، از جنس ایران، از جنس آفتاب
مردمانی آفتاب سوخته اما دلسوز...مردمانی سفید بخت و مهتابی، آنانکه پوست تنشان را آفتاب سوزان هر روز نوازش می کند و می سوزاند اما دلشان را هرگز...
مردمانی از دیار سخت کوش سیستان، نشسته و خسبیده در پاهای گربه گونه ایران...
مردمانی که سادگی را در رگهایشان میتوان جاری دید، مهربانی را در دستانشان و عطوفت را در نگاهشان و سختی روزگار بر باد رفته را در لایه های چروکیده پوست تنشان.
آنانکه هر چروک صورتشان یادآور دهه ای است از ملامت و ملامت کشی، ازفراموشی و فراموش شدن ها، از انتظارات و برآورده نشدن ها،و البته گاهی رضایت دهر.
مردمانی که ریگ به کفش ندارند و بر روی آن روزگار میگذرانند که مصلحت چنین است تا آنان از جنگل و بارش و محبت طبیعت سایر شهرها به دور باشند و چون چشمه از درون بجوشند تا دیگران را اسیر همین عاطفه نمایند که همه ایرانیان در یک چیز اشتراک دارند؛ مهمان نوازند.
گرچه این مردمان را تنگی رزق و روزی از طرفی و سو تبلیغات و همسایگی با نااهلش طور دیگری جلوه داده، اما این حقیقت آشکاری است که اینان نه آنند که در رسانه برما تحمیل میشوند و زشتی های مشترک با تمام کشور را در بوق و کرنا و زیبائی های منحصر به فردش را در سانسوری خواسته، پنهان می کنند که نشان دادن ضعف و پوشاندن حسن، ناجوانمردی رسانه ای است.
آری "دیار الوند" را به سوی " دیار رستم " ترک می کنیم تا به دیدار آنانی رویم که دست همت گرفته اند تا به بهانه تفتان، دوستی ها را در گرمای وجود تفت دهندو با خاطری خوش وارد و با خاطره ای خوش، سیستان را ترک گوئیم و نعمت های وجودش، هر ساله چون " باد 120" بر دل ما 360 روزه بدمد که هر چه در دل ماند آنی است که مملواز مهر و محبت باشد و قفل ها را بگشاید تا دوستی های جدید شکوفه دهد.
ارادتمند تمام سیستان و بلوچستانی های عزیز
وتشکر پیاپیش از تدارک میزبانی
علی بیات از دیار الوند،همدان،پایتخت تاریخ و تمدن ایران زمین...12 بهمن 94
برچسبها: صعودسراسری تفتان
این روزها جای بسیاری از دوستان در کوهستان خالیست،دوستانی که هر ورق از زندگی ورزشی آنان به تجربه ای زراندود است غیبتشان در کوهستان مزید برعلت شده تا تجاربشان در بایگانی بماند و جوانان امروزی از آن بی بهره بمانند،بزرگان و پیشکسوتانی که نه همه آنها بلکه اکثریتشان میتواننددر جامعه کوهنوردی کشور تعادل کننده و روان کننده بسیاری از امور بین کوهنوردان و گروههای کوهنوردی باشند، اما آنچه که این " غیبت فیزیکی " را بیشتر محسوس میکند رواج موضوعی غیر اخلاقی بنام " غیبت کلامی " است که فارغ از توصیه هایی که در مذهب بدان شده است حتی بدون توجه به این توصیه اکید، کاری مذموم و نکوهیده است.
مخاطب این گفتار کوتاه نه شهر و استان و گروهی خاص، بلکه عموم کوهنوردانی است که بعضا با رفتارهای خود و اصطلاحا" با "خالی بندی" ناخواسته با توهین به شعوردیگران در صدد بزرگنمایی برنامه ای کوچک هستند و در مقابل کسانی که با کوچک نمایی برنامه های خوب دیگران درصدد فریب افکار عمومی هستند که البته هردو گروه شاید ناخواسته مرتکب این خطا شوند اما در هر حال این اتفاق نمیتواند امر مبارکی باشد.
البته بنا به شنیده ها این موضوع از گذشتگان دورهم به صور دیگری بوده که متاسفانه امروزه شاخ وبرگ زیادی پیدا کرده و شدیدا از حالت صرف تئوری به عمل رسیده،تا جایی که در" پناهگاهها و جان پناهها" گاهی گوش ناخواسته تسلیم شنیدن جملات نچندان انرژی بخش است که البته عمومیت ندارد اما چون حتی اگر تک جمله ای باشد مشمئز کننده است که بهتر است آنهم نباشد.
شاید گناه امثال منی که با گوش دادن فرد غیبت کننده را تشویق به ادامه غیبت میکند هم کمتر نبوده و حتی بیش از اوست که مشوق اوئیم.
هدف این نوشتار صرفا اشاره به چنین پدیده شومی،فارغ از برائت نویسنده است که اول شخص خود باید در صدد اصلاح برآید و خواننده گرانسنگی است که با گوهر شمردن وقت خود،از گوش سپردن به سخنان سخیف غیبت کننده اجتناب نماید تا کالای" تاریخ مصرف گذشته" آنان ناشی از نمامی ها و خبرچینی ها در انبار ذهنشان بماند و فاسد گردد، در غیر اینصورت مصرف کننده کالاهای فاسد آنان خواهیم بود که روزی خود قربانی اینان خواهیم بود.( دوستانی را میشناسم که از کوه به همین دلیل فاصله گرفتند)
التماس دعا
علی بیات. 25 دی 94
شبکه های اجتماعی همانند هوا برای عده ای نیاز ضروری شده و یک لحظه تصور دوری از آن حس بدی را به کاربرانش می دهد و البته در میان فواید و مضرات آن هستند کسانی که صرفا نکات مثبتش را و عده ای با افراطی گری نکات منفی اش را می بینند.
گذشته از از مثبت و منفی بودن های آن که به زودی در همین خصوص مطالبی ارایه خواهد گردید گرایش بسیاری از همنوردان به این شبکه ها و ایجاد کانال و گروه است که از چندی پیش و پس از سالها تاخیر ما هم به جرگه آن پیوستیم .
آنچه که طی یک ماه اخیر فهمیدم این بود که استفاده از این شبکه ها نوعی پناهندگی، دوست یابی، نشان دادن فعالیت های شخصی و ... است.
پناهندگی از این حیث که بسیاری را از تنهایی می رهاند و دوست یابی اینکه عده ای را با ما آشنا میکند و نشان دادن فعالیت ها به قصد اشتراک در لذت جوئی است .
اما فارغ از همه نیک و بدها آنچه که بنده متوجه شدم اینست که در این رسانه کلمات نمیتوانند معانی حسی را منتقل نمایند و بناچار باعث سوء تفاهماتی میگردد که باعث فاصله بین دوستان میگردد که در این بین شاید باید عطایش را به لقایش بخشید.
و نکته مهمتر اینکه ارسال پیام در این شبکه ها همانند تیری است که از کمان جهیده و باید در نوشتار و انتخاب استیکرها دقت نمائیم تا مبادا باعث آبروی خود و کس دیگری باشیم.
خاک نداد و خاک خورد...
خاک شد و در خاک نشد ...
به یاد فرزند الوند
عکس: بیات
پی نوشت :
دیروز و امروز دیار الوند شهد به خاک تدفین فرزندی از فرزندانش بود که عنوان" همدانی " را با خود به یادگار گذاشت.
تصویر: ویلاهایی که طی چند سال اخیر قد برآوردند
تعرض به طبیعت آنهم توسط طبیعت دوستانی که صرفا طبیعت را برای خود و نه دیگران می خواهند سبب شده تا طبیعت ایران رو به نابودی باشد و برخی دولت ها تاوان چنین خطاهایی را که گاها در بدنه خود به واسطه برخی رانت ها اتفاق می افتد بپردازند، و متاسفانه باید گفت تا وقتی بین رانت خواران اختلافی بروز نکند فساد حاکم بر آن آشکار نخواهد شد آنگونه که در منطقه حیران شاهد بودیم که چگونه برخی نمایندگان همدیگر را متهم به زمین خواری می کردند .
از طرفی دیگر و با کمال تاسف، قانون شکنان ، نه یک گام که هزاران گام از قانون پیش اند و تا قانون در مورد آنان به اجرا درآید تخریب به صورت کامل مسجل شده و جبران آن غیر ممکن است نظیر گردنه حیران و یا میدان میشان الوند ... جالب و تاسف بار آنجاست که ساخت ویلاهای منحصر به فرد یک شبه اتفاق نمی افتد و گاها تا چند سال در سکوت کامل، روستایی در دل جنگل زاده می شود و کسی را یارای برخورد با آن نیست مگر اینکه در میان گرگانی که به جان طبیعت افتاده اند بر سر شکار(زمین و جنگل و دشت و کوه و ...) اختلاف افتد و آنگاه بعد از رسانه ای شدن، حکم صادر گردد و آیا حکم بر زمین بماند یا اجرا گردد.
دیشب در اخبار 20:30 در گزارشی بنام "از گردنه حیران تا حیدره همدان "شاهد تخریب ویلاهایی در دامنه های الوند و دره حیدره بودیم که فارغ از این اتفاق که شاید مربوط به بخت برگشتگانی باشد که ذی نفوذ نیستند انتظار می رود سایر دخل و تصرفات نیز تخریب گردد تا دید عموم که همواره ویلاهای شیک را وابسته به برخی وابستگان می دانند و نه مشتی سرمایه دار، اصلاح گردد که وجود آن باعث بد نامی مسئولین متعهد نگردد.
(پستی که تقدیم می گردد 3 روز پیش آماده مشاهده بود که به دلایلی از انتشار آن خود داری و اکنون تقدیم می گردد گر چه انتظار ندارم به بسیاری از ساخت و سازها در باغات منطقه بتوانند برخورد جدی نمایند و باید نسبت به حفظ دره حیدره نا امید شد چون نظارت بعد از ساخت و ساز و تخریب به در د طبیعت نمی خورد و باز دارنده و جبران کننده نیست)
دره حیدره یکی از زیباترین دره های الوند است که به موازات دره زیبای عباس آباد به سمت الوند کشیده شده و البته کمتر از دره عباس آباد مورد توجه بوده که تا سه سال اخیر این امر بیشتر رعایت می شد اما متاسفانه با ارزشمند شدن املاک و تغییر کاربری ها در جاده روستای حیدره و ایجاد باغ رستوران ها ، این دره تحت تاخت و تاز سودجویانی قرار گرفت که در آن به ویلا سازی مشغول گشتند و با احداث جاده های خاکی زنجیره تخریب را در اوج سکوت و رخوت مسئولین تکمیل نمودند که به شرح تصویر تقدیم شما خوانندگان محترم می گردد که همواره تصویر از متن بهتر سخن می گوید ...
یکی از معضلاتی که به خصوص طی دو سال اخیر در ارتفاعات الوند و بخصوص در دره حیدره شاهدیم نابودی و آتش سوزی های عمدی در مراتع است که تصویر فوق نمونه بارز آن طی 10 روز قبل می باشد
دره حیدره از ارتفاعات الوند
و جاده کشی و ...
ویلا سازی هایی که همچنان ادامه دارد
پی نوشت :
غرب ایران در حال بیابانی شدن است (کلاغ ها به نقل از مهر)
برچسبها: دره حیدره الوند, تخریب الوند