عکسh: فدراسیون
بهمن ماه سال 96 بود و از طریق شبکه های اجتماعی متوجه شدم یک تیم خارجی در ناکامی صعود به یک قله 8000 بجای غم و اندوه، چندمین سال اولین صعود خود و هموطنانشان را جشن گرفته اند، ایده ای به ذهنم رسید که چه خوب بود در همدان هم چنین میشد و بمناسبت بیستمین سال صعود قله اورست از "قهرمانان" شهرمان تجلیل به عمل آید تا نسل جدید با تجدید خاطرات دوستان با چهره های آنان آشنا شوند به نحوی که غبار از آنان گرفته و انرژی تازه ای پدید آید.
وقتی مشغول تنظیم مطلبی در این خصوص بود فکری جدید باعث گردید تا چنین ایده ای را به صورت ملی مطرح و برای ریاست محترم فدراسیون و صاحبان فکر و اندیشه، در قالب شبکه اجتماعی منتشر و منتظر بازخورد باشم که بلافاصله آقای زارعی اعلام نمودند چنین برنامه ای در دستور کار سال 97 فدراسیون کوهنوردی برنامه ریزی و حتی نسبت به محل برگزاری آن هم اقدام گردیده است که در زمان خود اطلاع رسانی خواهد گردید.
زمان گذشت و روز موعود فرا رسید30 ادریبهشت روز خاصی بود، دعوت عام بود و عموم را اجازه حضور فراهم شده بود از قضا همان روز جلسه ای اداری داشتم که امکان حضور در برنامه را از من می گرفت که خوشبختانه با مساعدت دوستان، جلسه زودتر تشکیل و بهانه ای برای نرفتن نبود لذا با هماهنگی با آقایان " حمید رضا اولنج و جلال چشمه قصابانی" دو تن از 4 تن صعود کننده نهایی (نفرات دیگر صعود کننده آقایان نجاریان و زنده یاداوراز) به قله اورست در سال 77 و همچنین آقای علی امزاجردیان دیگر هیمالیانورد همدان، عازم تهران شدیم.
با توجه به ماه روزه داری اجبارا ساعت 1.5 حرکت نمودیم و ساعت 5.10 دقیقه با خوش شانسی ترافیکی و زحمت آقا ی اولنج و به رغم پیش بینی زمانی که حدود 6.5 خواهیم رسید ، پیش از آغاز مراسم در سالن بودیم و مراسم ساعت 5.15 دقیقه با تلاوت قرآن و اجرای همراه با نکته سنجی و گاها اجرای خودمانی و گرم حسین رضایی دوست و مجری محترم شبکه ورزش و روابط عمومی فدراسیون آغاز و با خوشآمد گوئی آقای زارعی ریاست محترم فدراسیون کوهنوردی، همراه با اشاراتی به خاطرات دیگر کوهنوردان دنیا از کوهنوردان ایرانی و بیاناتی از مقام رهبری معظم در وصف ورزش کوهنوردی و لزوم همگانی کردن آن و تمجید فاتحان اورست ادامه یافت.
سپس مجری محترم به تاریخچه ای از صعود های صورت گرفته از سال 52تا 57 و از 57 تا 77 اشاره نموده و یکی از اعضای تیم شناسائی و سپس عضو دیگری از تیم سال 57 به بیان خاطرات و چند و چون ماجرای آن وقت پرداختند که در نوع خود هیجان خاصی داشت، که از جمله می توان به برخورد خوب چینی ها در حمایت از تیم ایران در سال 57 اشاره نمود که چه جایگاهی تیم شناسائی اورست در نز آنان داشت و اینکه در زمان خود چه استقبالی از تیم در هنگام بازگشت توسط مطبوعات و مقامات به عمل آمد.
پخش موسیقی و نمایش فیلم همزمان با ارائه گزارشات و خاطرات جز لاینفکی بود که گاهی هوش و حواس ما را به سال های دور و گذر جوانی میبرد تا غافل از احوال خویشتن نباشیم که روزگار از جوانان برومند و خوش بیان و خوش عیان آن موقع الان پیرانی موی سپید کرده بر ما گذاشته و آنچه ماندگار است همدلی و همزبانی است.
دعوت از اعضای صعود کننده سال 77 هم صورت گرفت و به رغم از قلم افتادن برخی اسامی که در حین اجرای برنامه اضافه می شد غایبان بزرگی هم بودند که جایشان خالی بود اما آنچه جالب می نمود حضور سه تن از چهارتن صعود کننده نهایی بود که هر سه همدانی بودند و این موضوع بیانگر جایگاه استان در گذشته و الزام در نگهداشت آن در آینده است که فقط باید ابراز امید واری نمود تا بلکه با مشکلات فعلی به خصوص در عرصه ریالی و ارزی افتخارات همچنان مستمر باشد.(یادی شد از درگذشتگان و من هم یادی کنم از زنده یاد خلیل عبد نکوئی)
آقایان افلاکی و نجاریان و چشمه قصابانی و اولنج نیز هر یک به بیان خاطراتی از چگونگی حضور و صعود پرداختند و همانند گروههای پیشین مورد تقدیر واقع شدند و تشویق مستمر و مستدام حضار را چاشنی کار خود دیدند تا در نهایت نوبت به سخنرانی پردرد آقای صادق آقاجانی ریاست اسبق فدراسیون و سرپرست تیمهای اعزامی از سال 77 تا 84 به هیمالیا رسید که با تاکید بر صیانت از جان کوهنوردان و جوانان خانواده و نقش سرپرست دراین امرشروع و با آرزوی عزتمندی و شادی مردم به پایان رسید و اینکه با وضعیت تلاش های انفرادی فعلی به کجا خواهیم رسید.
تجلیل ازتمامی فاتحین ایرانی اورست و بانوان اورست 84 همزمان با نزدیک شدن به زمان صرف افطار حسن ختام برنامه جشن بیستمین سال صعود اورست بود که با وسغع فدراسیون در پذیرائی به صورت مختصر برگزار شد و برنامه 9 به اتمام رسید و حضار ساعت 9.5 هر یک به سوئی فردائی دیگر رهسپار شدند
حاشیه:
تجدید دیدار دوستان قدیم و جدید و مجازی از جذابیت های حضور در برنامه بود و دیگر موضوع حضور سه چهار تیم مجزا از همدان در این برنامه بود
ادامه مطلب را به نقل از فدراسیون ببینید
برچسبها: اورست, جلال چشمه قصابانی, حمید رضا اولنج, رضا زارعی
ادامهمطلب
بخش اول / صعود/ قسمت اول
درود، مدت هاست که در قالب وبلاگ گزارش نویسی نداشتم و تقریبا منسوخ شده بحساب میاد گرچه لطف و صفای وبلاگ ها در زمان خود منحصر به فرد بود، اما به دلیل ماندگاری آن نسبت به تلگرام و شبکه های مجازی بر آن شدم تا به خواست خود و احترام دوستان که متقاضی ارائه گزارش بودند (جدای از آنچه در دنیای مجازی/تلگرام ارائه شد) مختصری نوشته و تقدیم نمایم.

مقدمه :
کلیمانجارو و آفریقا، نامی زیبا در منطقه ای ناشناخته برای من،با مردمان سیاه پوست و یک رنگ و البته سختکوش و فقیر... همین خصیصه ها کافی بود تا مرا به خود بخواند که باید عزمم را جزم کنم و رنج سفر را به جان بخرم... شرط اول در این سفر مثل همه برنامه ها صحت جسم و عقل است که اولی را نسبی داشتم اما دومی را باید به قضاوت نشست، هزینه برنامه و تامین آن شرط دومی بود که صحت عقل را برای حضور و اجرای یک برنامه گرانقیمت برای کارمند جماعت به خطر می انداخت(شکلک) اما مگر می شود همواره عاقل بود و دیوانگی نکرد که هر آنچه در ذهن ما از خاطرات خوش برجای مانده ناشی از همین دیوانگی است که از عقل و هوش به جایی نرسیدیم.
پس از کشمکش های فراوان بالاخره تصمیم به ثبت نام گرفتم که با توجه به تخفیف 200 دلاری باید از مجموع 2990 دلار 2790 دلار در قالب چند قسط و در مدت 40 روزه ای که به حرکت تیم مانده به حساب شرکت "اسپیلت البرز" واریز می کردم گرچه از لطف آقای عقدائی هم بی نصیب نبودم (از سالها پیش در دنیای مجازی ایشان را می شناختم اما افتخاردیدارحضوری حاصل نگردیده بود که ایضا همین موضوع در موردآقای کاظم فریدیان که به نوعی از فعالان دنیای کوهنوردی در زمان خویش بودند نیز مصداق داشت)

هزینه اولیه بلیط هواپیما که بیش از 4.5 میلیون تومان بودپرداخت شد، چون کمی دیر تصمیم گرفتم 50 دلار از تخفیف اولیه و مقداری هم بابت اضافه بلیط متضرر شدم، از سوئی بازار دلار در نوسانات شدید بود آنگونه که خیابان های تهران و اقصی نقاط کشور به واسطه اعتراضات عمومی که در نوع خود با توجه به اینکه شهر های کوچک نیز بدان پیوسته بودن منحصر به فرد بود، مشخص بود که دراین بین که مردان سیاست در تصمیم گیری و و مردان اقتصادی درکنترل قیمت دلار، شناور بودند بنده نیز از این سونامی به نصیب نماندم و متضرر شدم آنگونه که در طی اعتراضات که اغتشاشاتی نیز در دل آن موج می زد همه متضررشدند چرا که نیاز جامعه ما، اصلاح امور بود و نه گفتارهای خیابانی و خشونت ...و اصولا رفتار عقلائی و عقلانیت از مهمترین انتظاراتی است که متاسفانه کمتر دیده شده، چه از جانب معترضین و چه از جانب برخی دیگر...

گزارش کامل بخش اول را در ادامه مطلب بخوانید
گزارش مشروحی نیز در 33 قسمت در کانال تلگرامی خودم بنام "کانال دیار الوند" منتر کردم کهدر صورت تمایل بخوانید و ببینید.
آدرس کانال Diyare_alvand@
برچسبها: کلیمانجارو, آفریقا, از الوند تا کلیمانجارو, علی بیات
ادامهمطلب
"بلایی که طی چند دهه(۳دهه) اخیر بر سر الوند آمده هیچ قوم یاجوج و ماجوج و حتی مغول بر سر آن نمی آورد"
همیشه دلخوشی ام به همدان بود و به قدمت و تاریخش می نازیدم، دلخوش بودم به "اصالت" و دوری از"اسارتش" در تاریخ به رغم تهاجمات فراوان و ویرانی های چند باره اش، دلخوش بودم به "الوند" و چشمه ساران و جوی آبی که به همت پیشینیان از دل الوند تا فخرآباد امتداد داشت و باآن،تا دل شهر روان می شدیم و روانی نمیشدیم🙂 دلخوش بودم به میدان مرکزی اش و منحصربفرد بودنش ، به زیبائی هایش، آب و هوای ملیح و خنکان تیرماهش...
دلخوش بودم به بلوار فرودگاه و پیک نیک رفتن غروب های جمعه اش...دلخوش بودم به کوچه پس کوچه هایش که به وقت باران بوی کاهگل می دهد و نم آن چشم و دل می نواخت... ☔️☔️عاشق نشستن بلورهای برف بر دیوارهای کاهگلی محله کبابیان بودم و قندیل های یخ زده آویزان ناودان های قدیمی اش .❄️❄️
اما حالا و طی دو دهه اخیر گیج شده ام از اینهمه نوآوری در آن 😳😳انگار این شهر کهن، باید کهن بودن خود را در تاریخ دفن کند و در آن بجای آدمها، ادوات سنگین رخ نمائی کنند و بجای حل مسئله😴صورت مسئله را پاک کنند، از مقاومت در مقابل کاوش در وسط میدان مرکزی تا امور غیر کارشناسی در تخریب ابنیه های قدیمی...
بهانه ها همیشه وجود دارند و چون اصل صورت مسئله را پاک میکنند دیگر ارائه راه حل بی ثمر است...متاسفانه بیل های مکانیکی و بولدوزرها تحت اراده یک تصمیم غیرکارشناسی، چنان بر طبیعت و تاریخ شهر می تازند که انگارتنها و تنها راه حل، در بیل ها و مِیل ها متبلور می شود، از تخریب الوند 🌁⛰تا بی هویت شدن گنجنامه و کلکسیونی از فروشگاهها وپاساژ و دکه و آلودگی های فاضلاب و صوت و نوردر آن...از باریک شدن پیاده روها به بهانه تعریض خیابانها برای رشد سرطانی خودروهای شهر که سالانه بیش از ده هزار بدان اضافه می شوند تا تخریب کامل ابنیه های تاریخی به بنام حفظ امنیت عابران و به کام خودرو سواران...(ترمیم در بخشی از ان میتوانست راهکار مناسبی باشد)
و چقدر دلگیر می شویم وقتی توجیهات حضرات را می شنویم که شاید اگر نبودندآسیبی به مدیریت شهری واردنمیشد (...و یاد باد آنانی که برای این شهر دلسوزاندند و اطلسی اش کردند)🍁🍂🌾🌺🌻🍃🍀☘
اگر قرار باشد برای محله ای مثل کبابیان (به نمایندگی از محلات قدیمی)و ساختمانهایی که بخشی ازآن (تاکید میکنم بخش از آن) بهیچ وجه خطرامنیتی برای عابران به شرط ترمیم نداشت بولدوزرها تصمیم بگیرند واقعا مدیریت شهری چه معنایی داشت، امروز صبح ازآن کوچه گذر کردم و به قولی" به چه حالی من از آن کوچه گذشتم" 🤕🤒😭آه از دل بلند شد که چطور برای تخریب☠☠ یک شبه تصمیم و اجرا می کنیم و برای عمران دهها سال باید درجا بزنیم ، حیرتم گرفت از اینهمه تعجیل...😳از اینهمه نبوغ...اینهمه مدیریت... و واقعا تاسف خوردم از بی تفاوتی های عده ای که به هر دری می زنند تا توجیه گر اقدامات حذفی صرف باشند که نظایر آن کم نیست، جانبداری صرف از هر فرد و به صرف هواداری همانند مخالفت صرف با هر تغییری، امر مذمومی است که این روزها از جانب عده ای صورت می گیرد، چون کبک سر فرو برده اند و همه را به یک چوب راندند و حسن و خطایشان را یکی میدانند و شوربختانه این اتفاقات نا میمون آخرین نخواهد بود.
فراموش نکنیم که برخی شهرها با قدمت ناچیز چگونه مسافران را به سمت خانه هایی راهنمائی میکنند که نه تنها قدمتی ندارند بلکه با مهارت چنان ترمیم شده اند که تاریخی جلوه کنند و آنان� تاریخ سازی� می کنند و ما �تاریخ سوزی� 😔😔توگویی در همدان ما خودِ تاریخ را مستقل از ابنیه ها زنده به گور می کنیم.
آنچه سبب این �دلنوشته� است منفعتی جز وطن دوستی و عِرق به این شهر زیبا نیست، گرچه امیدواری ام بیهوده و نابجاست اما امیدوارم این آخرین باشد و مدیرانی که تازه بر کرسی نشسته اند چنان در شان همدان رفتار نمایند که در پایان خدمت دعای مردم زیور قاب لوح تقدیرشان باشد .
🤔🍁🌾🌺🌸💐
با احترام؛ علی بیات
27دی 
برچسبها: همدان, محله کبابیان

آنچه که از« عظیم» دیده و شنیده ایم افتادگی ، صلابت، همت،عزم و اراده بی مثال در کنار حجب وحیا و وقارو بی ادعایی است
صحبت های آقای عظیم قیچی ساز، قهرمان بی همتا که بی شک در بین تمام رشته های ورزشی، طلایش از عیار بالاتری برخوردار است را در برنامه وزین «کوه گشت » دیدم و شنیدم و ضبط کرده و بارها گوش کردم
از توصیه به کوهنوردان در خرج نکردن تمام توان و حد خود در برنامه ها، از بی ادعایی تا مشاوره به کوهنوردان خارجی و ... همه را شنیدیم
لذا باید گفت :
عظیم «عظیم »است
ساده
بی شیله
بی حامی مسئولین
بی پیله
بعد از صعودهشت هزاری ها انتظار شخصی ندارد
هر آنچه در برنامه کوه گشت خواست برای« ایران» خواست
در طی بیش از یکدهه درد و سرما ولرزش را برای خود
و افتخارش را برای ایران خواست
عظیم
دردهایش هم «عظیم» است
دردهای او به پای همت و عزم و اراده اش ناچیز بود
وناچیز شد
او به همت خویش بدون استفاده از کپسول های اکسیژن چنان پا بر هشت هزاری ها نهاد
که برخی مسئولین «وزارت» در پشت میز که وظیفه حمایت بدون تبعیض از قهرمانان را دارند حتی تحمل «نسیم پاییز»را نداشتند
و عظمت «عظیم »را درک نکردند چون فاصله است بین «مدرک»و«درک»
@Diyare_alvand
درد عظیم بی پولی و حمایت مالی نبود
درد او گم شدن در بین گم شدگانی بود که شور بختانه خود را در وزارتخانه «مجریان اجرایی ورزش» می دانند
او گله داشت که از او بعنوان فرصت استفاده نکردند
او را ندیدند
او میتوانست یک سفیر باشد
و سخت ترین سهم این قهرمان بعد از صعود وفتح ۱۴قله بالای ۸۰۰۰ همین بود
گر چه میدانم ورزش ما حتی در حد فدراسیون دستِ بازی برای حمایت کامل ندارد
وفدراسیون ها و به تبع آن هییت هایمان از نظر مالی در رنج اند
اوقبل صعود اخرینش گغت؛ خودش عضو خانواده فدراسیون است و...
واگر اشتباه نکنم باز قبل از صعود آخرینش ادامه مسیرس را صعود بالاترین قله های قاره ها عنوان کردند و حالا میگوید حدم تمام شده ، فارغ از سن و سال و ...
اما در آخرین برنامه کوه گشت خاموش بود و فریادش «فریادزیر اب ...»
و چه ناخوشایند است
گرفتن قد و اندازه قهرمانی چون «عظیم» توسط تفکرات بسته ای که خود کوتاه قامت تر از عظیم اند و جایگاه و زحمت ونفس زدن های او را ندیدند
و چه سخت است برای قهرمانی که کمبود اکسیژن در ارتفاع منطقه مرگ را تحمل میکند و آهش بلند نمی شود اما بی تفاوتی مسئولین را نمی تواند تحمل کند مسئولینی که عمر صدارت ووزارتشان ناچیز وگذرا و خاموش شدنی است
و هر جا کم اورند «عظیم» را عظیم می بینند و هر جا جای پایشان محکم باشد عظمت ایشان را نمی بینند
با ارادت خدمت ایشان
علی بیات
@Diyare_alvand
۱دی ماه۹۶
پی نوشت:
مطلب فوق به استناد مصاحبه ایشان در برنامه کوه گشت تنظیم گرده است
برچسبها: عظیم قیچی ساز