اخبار و تصاویری از کوهستان . طبیعت و مطالب آموزشی و مفید

UsSdU

کمپین منع تحمل همدیگر ...(*)

خطاب به گروه تلگرامی ناقص الخلقه " کمپین منع کپی - پیست" 


همه مباحث را دورادور دنبال میکردم و میخواندم

بخصوص بحث های شب آخر ... قصد قضاوت و جانبداری ندارم چون علم قضاوت نخوانده ام و فرد خاصی هم مخاطبم نیست.
از اولش هم موضع خودم را مبنی بر "عدم مهر ورزی" نسبت به دستبرد زنندگان اعلام کردم که کار اینان از نوازش گذشته و باید سرزنش کرد ...
و اینکه : 

آنجایی که مطلب می دزدند مهم نیست ...

آنجایی که دست نوشته ها را بنام دلنوشته خود سند میزنند  هم مهم نیست ...
آنجایی که عده ای دختران و پسران، تیتیش را دور خود جمع می کنند و کلاس می گذارند و ادای فرهیختگی و تجربه دارها را در می آورند هم مهم نیست ...


اما آنجایی مهم و خطرناک هست که با استناد به همین سرقت و "زایش غیر اخلاقی شخصیت خود"، جوانان نا آگاه از صنعت دزدی ادبی را در قالب تیم هایی به دور خود جذب کرده و در صدد اجرای برنامه می آیند که نتیجه آن می شود مصیبت و ناکامی ... مرگ و نقص عضو... خلاف اخلاقی و سوء استفاده ... اخاذی و درآمد ...

همانند برخی پیامهای تلگرامی نظیر این: 

صعود زمستانی دماوند / جبهه جنوبی / نفرات متقاضی هکذا و هکذا ...

به هر حال این کمپین هم ناقص بدنیا آمد و هنور غوره نشده مویز شد و تعطیل ...

چرائی اش را نمیدانم اما میدانم که در غروب یک روز سرد پاییزی به این گروه دعوت شدم و در غروب روزی دیگر و به مراتب سردتر از پاییز، ناکامی دیگری را در عرصه همه خواهی و دموکراسی تجربه کردم و گروه را منحل دیدم.

و بار دیگر به این نتیجه رسیدم که ای کاش چنین کمپینی بوجود نمی آمد تا بی عرضگی ما در پیمایش یک مسیر ساده به زیاده خواهان و دزدان و متجاوزان به حریم ادب و فرهنگ به اثبات نمی رسید .

ای کاش میگذاشتیم آنان همچنان به دزدی هایشان ادامه می دادند و در این بین نیمچه ترسی هم از رسوائی داشتند ...

اما اکنون دیگر آنان گستاخ تر از قبل بر طبل، خواهند کوبید و بیش از پیش به یغما خواهند برد و خواهند بالید بر  داشته های نداشته خود ... و  بی ریشه ها خواهند خندید به ریش ما ...

روده دزاری کردم ... چقدر خوب است که آدم منتظر باشدببیند دیگران چه اندیشه می کنند و با کپی آن و حذف نام نویسنده  و گنجاندن یک آدرس کانال در میانه و انتهای آن، خود را برتر بدانند و ...

 

و جواب آخر :

شخصی در جمع، گاز معده خویش رها کرد  و بلافاصله به نفر بغل دستی خود نگاه کرد و گردن او انداخت ، اهالی مجلس همه نگاه های ساده خویش را به سمت آن بی نشان، نشان گرفتند...

آن شخص بی گناه، سرخ شد و بقول معروف رنگ داد و رنگ گرفت ...رو به خطاکار نمود و گفت؛ گیرم که همه فکر کردند که من چنین بی ادبی را کردم ... من که دانستم توئی ... شرمنده جمعم کردی ... اما شرمنده تو یکی نشدم ...

(با پوزش از این مثال)

این حکایت حکایت متقلبانی است که با دزدی مطالب باعث شده اند تا همه آنان را اندیشمند بدانند اما در واقع خود می دانند که تهی مغزند و سبک سر.

 علی بیات

15 دی 95

عزت مستدام ...

پی نوشت:

 (*)  نیمه دوم آذر بود که کمپینی تشکیل شد تا با فشار افکار عمومی بر عده ای که مطالب و تصاویر دیگران راکپی و با دخل و تصرفاتی بنام خود منتشر میکنند برخورد نماید ...  روزهای اول همه گل و بلبل و به به و چهچه  بود ...اما به مرور به چراها و چه و چه و چگونگی وقوع و چه کسانی متهمند و چه کسانی ملتهب  اند گذشت تا دو شب پیش که به لشگر کشی بین برخی ذینفعات حق و ناحق کشید که در نهایت فردای آنروز به هر عنوانی این کمپین به تعطیلی کشید . اینکه این کمپین با چه انگیزه هایی ایجاد و تعطیل شد بماند .

آنچه در فوق آمد به این اتفاق بر میگردد.

 

و مرتبط با این موضوع در وبلاگ دوبی سل

 


برچسب‌ها: سرقت ادبی
نوشتهشده توسط علی بیات در ساعت 11:24 | لینک  | 

Copy-paste   کپی- پیست



این واژه از دو کلمه تشکیل شده " copy" به معنای کپی کردن، تکرار کردن یک عمل یافعل یا خدمت با کیفیت اولیه محصول و "paste " به معنای استقرار دادن، چسباندن و نشاندن مطلب،عکس و ... است.(استنباط شخصی)

این دو واژه وقتی باهم بکار روند یک معنا می دهند که معنای لغوی عام  آن" کپی کردن" است و معنای عرفی آن در دنیای مجازی بمعنای ارائه یک عنوان، مطلب یا هر چیز دیگر بدون دخالت فکری و ذهنی در آنست.
آنچه که امروزه جامعه بشری به طور عام و در ایران به طور خاص و نسل جوان و تحصیل کرده امروز به طور ویژه بدان مبتلاست نه معنی تحت اللفظی آن، بلکه معنای عرفی آنست، البته در این مطلب مخاطب بنده قشر خاص تحصیل کرده باسواد و با ثبات که با علم به مثبت بودن مطلب آنرا "کپی- پیست" می کنند نیست ...

آنچه مخاطب است اینکه متاسفانه شاهدیم که برخی از  همین جامعه مثلا تحصیلکرده و نکرده که اصلا سطح سواد مهم نیست، گاها حتی از خواندن برخی مطالب هم عاجز است چه رسد به فهم و نوشتن آن ... اینان فقط انتقال دهنده مطلب با عناصر فوق هستند و البته باز می توان عمل اینان را نادیده گرفت و صرفا به نیت "جلب نظر" تصور کرد ... و باز باید گفت مخاطب این کمپین انسان نماهایی بدتر از این هستند که حتی خود نیز از نظر اخلاق انسانی "کپی- پیست" شده مانکن انسانیت هستند ...
عنصر اصلی اینگونه افراد صرفا موجودیت بخشیدن به خود است که در غالب شدن بر احساسات خواننده قالب میگیرد ... البته میتوان از خطای اینان هم کمی چشم پوشی کرد .

اما فاجعه اصلی در همین گروه ودر زمانی رخ می دهد که آنان مطالب دیگران را کپی-پیست نمی کنند بلکه کپی برداری نموده و با اندک تغییراتی یا بدون تغییر به نام خود"پیست" میکنند که در واقع نان خوردن مجازی با امضای دیگران است ... اینان همان دزدان سبکسر و تهی مغزند که اجتماع آنان میتواند جامعه نویسندگان را دچار" بی حالی "و خودشان را دچار "بد مستی" نمایند که بارزترین این نوع تفکر را می توان در دنیای کوهنوردی کانال مضحک و بی معنی و مفهوم " روزنامه کوهستان"  یا همان" دزد نامه کوهستان" سراغ گرفت که مشت نمونه خروار است ...
اینان سارقان اثر، اعم از عکس و متن هستند و در مقابل اعتراض کنندگان می گویند فلان عکس و مطلب شما که ارزشی ندارد اینهمه غر غر می کنید والبته در پاسخ باید گفت، گرچه به زعم شما، مطلب و یا عکس بنده بی ارزش اند...اما شما چقدر" بی ارزش و بی هویتی" که به واسطه همان عکس در صدد کسب ارزش و اعتبار و هویت برای خود هستی تا چهار تا دختر و پسر با تفکرات نزدیک به خود را دور خود جمع کنی و دو تا تبلیغ هم در کنارآن  و پول دراوردن ...
به هر حال این حرف ها "آب در هاون کوبیدن" است  و بهتر که بیش از این نگوییم ... که اگر در خانه کس است یک حرف بس است.
هر چند می دانم عده ای ممکن است همین مطلب را الساعه بنام خودشان منتشر کنند ...اما مهم انتشار مطلب است که اولویت بنده است.
...
شب و روزگارتان همیشه به خوشی ها کپی - پیست باد .


علی بیات
آخرپاییز 95
یلدایتان مبارک 

 

کپی

فرهنگ فارسی معین

(کُ) [ فر. ] (اِ.) تصویری که از روی مدرک یا سند اصلی بگیرند، فتوکپی ، روگرفت ، رونوشت (فره ).

 


برچسب‌ها: کپی پیست کردن
نوشتهشده توسط علی بیات در ساعت 8:18 | لینک  | 

http://mishan.persiangig.com/mohit%20zist/mohit%201/IMG_5692.JPG

پناهگاه یخچال در ارتفاع 3300 متری - 29 خرداد 1394

 با کمال تاسف و تاثر هر روز و ماه و سال که میگذره شاهد و ناظر پدیده ها و بلایا و آفت های جدیدی در عرصه طبیعت هستیم که عرصه را بر طبیعت و دوستدران و موجوداتی که آن را به عنوان زیستگاه خود انتخاب کرده اند سخت و سخت تر می شود، اگر تا 20 سال پیش  گله مند بودیم که چرا چرای بی رویه مراتع را از بین می برد،طی 10 سال اخیر شکایت از اجرای طرح هایی مخرب به نام گردشگری داشتیم و هجوم گردشگر به مناطق بکر و تولید زباله و تهاجم فرهنگ مثلا شهری به مناطق خاص با فرهنگ های بومی و محلی ، امروزه شاهد رشد بلایایی هستیم که بر ریل جاده های خاکی ایجاد شده به نام عشایر بر محیط های آرام و ساکت می تازند و سکوت کوهستان و طبیعت و دوستدارانش را و سکون موجوردات منطقه را به واسطه آلودگی های مختلف بخصوص آلودگی شدید صوتی به هم می زنند و البته در این بین آنها نیز خود را محق می دانند.

"آفرود " (تهاجم به کوهستان و کویرو جنگل با خودرو های شاسی بلند) و موتورهای کراس و هوندا و ... همه و همه از جمله این بلایایی امروزی اند که مرتفع ترین قلل از دست آنان در امان نیست و متاسفانه داشتن روحیه تهاجمی مانع از اصلاح رفتارشان است.

 ورود موتور سواران حرفه ای و غیر حرفه ای و بعضا تجمع بر سر چشمه ...

 قله یخچال یکی از همین قلل است که شاید یک از صدها قله و منطقه ای بکر باشد که مورد تهاجم واقع شده است که نمونه آن را در تصاویر به صورت گویا می بینید، پرواز با موتورهای پر سر وصدا نه تنها امنیت منطقه، سکوت و آرامش کوهنوردان و موجودات را بلکه باعث درگیری هایی هم می شود که سرانجام خوش در پی نخواهد داشت و متاسفانه شاید بی راه نباشد که بگوئیم "هیچ درمانی هم جز درد دل ندارد"

 

 و روزی که جاده خاکی تا میدان میشان در الوند، یا تا کاسه یخچال کشیده شد، و صدها جاده دیگر در منطقه الوند، باید فاتحه آرامش و خلوت را می خواندیم که چه خیانتی در حق طبیعت روا می داریم و به قول دکتر اذکائی " چه مغول وار بر طبیعت خود می تازیم " و مسئولینی که بدون هیچ تعصب و طبیعت دوستی چنین جاده هایی را مجوز دادند و یا سکوت کردند باید در وقت خود در پیشگاه خالق جوابگوی این خیانت ها باشند  

ورود موتور باعث از بین رفت چمنزار های مسیر به خصوص در کاسه یخچال شده و علاوه بر آن ورود خودروها به کوهستان نیز بسیاری پیامد منفی در پی دارد که به وقت خود بدان هم اشاراتی خواهم نمود.

 

 اینهم آفرودی ها و جاده ای که در الوند برای انتقال آب کشیده شد و از عوامل این هجوم به حساب می آید

 

پی نوشت 1:

در مواجهه با این ماجراجویان، آنان نیز سهم خود را از طبیعت می خواهند و خود را محق می دانند، سوال بنده ایست که اگر کوهنوردی وسط پیست موتورسواری آنان برود چه اتفاقی خواهد افتاد آیاد به راحتی قضاوت خواهند کرد ... سنگی که از زیر چرخ موتور در رفته و به کوهنوردی اصابت کرده و او را زخمی کرده جطور؟ فرمانی که به پهلوی دوست کوهنورد من خورده چطوره؟

آیا اینگونه اقداملات نمونه وندالیسم(دیگر آزاری) می تواند باشد ؟

و در پایان از ماست که بر ماست !!!                        

عکس: علی بیات (29 خرداد 1394 منطقه یخچال از ارتفاعات الوند 3580 متر)

 

پی نوشت 2(تکمیلی):       
در اینکه همه از طبیعت سهم دارند شکی نیست، اما با رعایت ادب، احترام، خضوع،خشوع،حفظ حریم و حرمت،اجتناب از مزاحمت، خطر و ... مهمتر از همه بدون تخریب...
به طور مثال آیا میتوان در سایت پرواز دوستانمان در الوند یا هر جای دیگر، موتور سواری یا کوهنوردی و چادر زد، آیا میتوان در پیست موتور، چادر زد یا کوهنوردی کرد و گفت منم اینجوری دوست دارم و ...
جدیدا دو سالی است در منطقه عمومی گنجنامه تا کیوار مسابقات دوچرخه برگزار میشود که برای آماده کردن پیست یا همان مسیر، گاها سنگها را جابجا و موانعی را با گونی ایجاد میکنند (تصاویر ارائه خواهد شد) فراتر از آلودگی محیطی، خطر بزرگ عمومی بودن مسیر و ایجاد خطر برای کوهنوردانی است که یکباره میبینند شخصی مثل جن از کنارشان رد میشود... که هر گونه برخورد و تصادفی، غیر قابل جبران است حتی اگر یکبار طی ده برنامه باشد.
لذا اینروزها همه از جای خود درآمده اند و هیچکس قانع به حدود نیست و دو قورت و نیمشان هم باقیست چون بارها در این خصوص تذکر، هشدار و راهنماییهایی کرده ام اما امان از کله شقی...

گر چه در ورود برخی از اینان  دست همنوردان ما هم در کار بوده که سهوا دچار این خطای غیر قابل بازگشت شده اند که اگر نخواهیم بگوییم خیانت باید بگوییم خطا.
و موضوعی بی ربط...ایجاد مزاحمت فراوان برای ساکنین دره مراد توسط کوهنوردان و کوهنورد نماهایی است که خودروهای خود را جلو منزل آنان پارک کرده و به ارتفاعات یخچال و چشمه فرشه و ... صعود میکنند، قطعا به زودی بر سر راه آنان هم مانعی خواهند گذاست چون از ماست که بر ماست.
            
علی بیات
مرداد95

 


برچسب‌ها: آفرود و طبیعت
نوشتهشده توسط علی بیات در ساعت 9:26 | لینک  | 

عاشق که نباشی هر گونه حادثه را با عقلت قضاوت میکنی، احساست گم می شود و نتیجه را دیوانگی میخوانی، غافل از اینکه دیوانگی آخر عاشقی است، آنگونه که بدمستی، آخر مستی ...و در مستی است که درون آدمی به حقیقت بیرون می ریزد و دیگران را بدان واقف می کند که تمام وجود من اینست، کوه برای کوهنوردان معشوقه ای زیبا رو و فریباست و عاشقی اش از نوع دیگری است، از شبخوابی در آغوش سرمایش در سوز الوند گرفته، تا بریدن نفس در گامهایی به سوی دماوند، از روان شدن در رودهایش چون اروند و گاهی سوختن در آفتاب مردادش چون تفتان ... از صعود دیواره علم تا پیمایش یخچال و سرازیری هیجان و امید... و آنچه نصیب می شود، احساس تسلیم شدن در برابر ابهت این معشوقه زیبا و دمی نفس گرفتن است و شاکر شدن...

آنانکه از این عاشقی یا دیوانگی هیچ درک و تجربه ای ندارند، برخی کارها را خودکشی میدانند، در حالی که شاید یک سفر کوتاه با خودرو داخلی بسیار پر خطر تر از کوهستانی باشد که گاهی نفس می گیرد و خانواده ای را عزادار می کند.
کوهستان در دل خود خطر دارد اما پر خطر نیست، چرا که خطر گام نهادن در پیاده رو بلواری خلوت بیش از صعود یک قله است که در آنجا احتیاط شما را میطلبد و در خیابان احتیاط شما و دیگران را ... کوهستان و طبیعت قانون خود را دارد، آنگونه که هر ساله چندین قربانی می گیرد، اما پر خطر نیست اگر ایمنی را در کنار تجربه بهم دوزیم ... و البته قابل کتمان هم نیست که گاهی همه چیز از دست ما خارج است و باید محتاط بود... کوهستان مهربان است و به شرط آموزش و رعایت آن، امن است و آنگونه که  گاهی خطرش کمتر از  گام نهادن در خیابان و یا عبور از عرض آن است .
و در کسری از ثانیه ممکن است تمام آموزه ها و تجارب و دانش و داشته ها به واسطه یک اتفاق، همانند ریزش سنگ بکار ناید و فقط باید تسلیم محض شد.
حادثه اخیر برای همنورد گرامی ما، حادثه تلخی است که تحملش برای خانواده ایشان و خانواده کوهنوردی سخت و جانفرساست، بخصوص فقدان شخص با اخلاق و افتاده حالی چون نوید عزیزی که سر آمد و مثال زدنی بود و متاسفانه بار دیگر گلچین شد.
فارغ از چگونگی وقوع، باید همدردی قلبی خود را به خانواده داغدار ایشان ابراز کرد و اظهار امیدواری کرد که دیگر شاهد از دست دادن همنوردان و دوستان خود نباشیم که غم فوق العاده بزرگی است.

علی بیات
20مرداد95

پی نوشت:

تشکر ویژه از پیشکسوتان، و اساتید محترم آقایان رضا زارعی، ریاست محترم فدراسیون، محمد نوری و کیومرث بابازاده که با ارسال پیام، شبکه های اجتماعی و تماس تلفنی مراتب تاسف و همدردی خود را ابراز و به خانواده متوفی تسلیت گفتند.

همچنین از روابط عمومی محترم فدراسیون هم تشکر میکنیم که مراتب تاسف خود را ابراز داشتند.


برچسب‌ها: نوید عزیزی, حادثه علم کوه
نوشتهشده توسط علی بیات در ساعت 15:1 | لینک  | 

سه محیط بان...
در کمتر از 72 ساعت...

برای شکارچی، شکار قساوت میزاید...
و فرزند قساوت، بی رحمی است...
و نوه آن، قتل است...

چه فرق است ... نفس گرفتن، آدمی را قاتل می کند.
انسان و حیوان برایش علی السویه است
چه بسا انسان بی ارزش تر از حیوان باشد
چون نه گوشتش بکار آید و نه پوستش
اما، حیوان همه چیزش بکار می آید...
حتی میتوان نامش را به روی شکارچی گذاشت و گفت،
شکارچی های قاتل، انسان های حیوان صفتی هستند...
اما نه، این ظلم به حیوان است که نامش را لکه دار کنیم
پس بهتر است بگوییم،
شکارچی های نوعی انسانند که همنوع خود می درند...
چون برخی حیوانات ... که آن برای تفریح میدرد و این بدای حیات و راز بقا...

تیری که بر قلب یک آهوی باردار بنشیند میتواند بر قلب یک محیط بان هم بنشیند.

و چه قوانین سخت گیرانه ای که محیط بان باید تا دم مرگ برود تا بتواند شلیک کند و اثبات نماید که برای جانش و وظیفه اش، از خود دفاع کرده و اگر هم به زندان رود عالم و آدم بسیج شوند و میلیونها پول بدهند تا آزاد گردند.

ای کاش حیوانات زبان داشتند و در غم محیط بانان مرثیه سرایی می کردند.
آنگاه:

شیر خواهد گفت از من قویتر
آهو خواهد گفت از من مهربانتر
فیل خواهد گفت از من بزرگتر
بلبل خواهد گفت از من خوش صداتر
کلاغ خواهد گفت از من با حیاتر
شانه به سر خواهد گفت از من همیشه سرتر
مرغ ماهیگیر خواهد گفت از من روزی رسان تر
عقاب خواهد گفت از من بلند پروازتر
جغد خواهد گفت از من شب بیدارتر
سگ خواهد گفت از من با وفاتر
...
و همه و همه او را ستایش خواهند کرد

 و در مقابل خطاب به شکارچیان قاتل:

روباه خواهد گفت از من مکارتر
کفتار خواهد گفت از من مرده خوارتر
جغد خواهد گفت از من شومتر
کلاغ خواهد گفت از من نحس تر
مار خواهد گفت از من پر نیش تر
کرکس خواهد گفت از من زشت تر
...
و همه و همه انگار یتیم شده اند، مذمت خواهند کرد شکارچیانی که به قساوت رسیده اند و به نوعی نا محسوس از حمایت و عدم شفافیت در قانون برخورداند، چرا که آنکه با ناجوانمردی پیش می آید یک گام از قانون پیش است.

به راستی شهید بعدی کیست...
این روزها چه اخبار بدی می رسد به ما...کاش هیچ رسانه ای نبود و بیخبری را خوش خبری تفسیر میکردیم .

حقوق های میلیونی و ترویج فساد و فحشا ناشی از آن درآمدهای کذایی روح مردم را می کشد
جاده های پیچ در پیچ و راننده های بی حواس جوانان سرباز وطن را...
شکارچیان خوش گذران برای سیخی کباب شده از شکار، قلب مادران و خواهران را کباب میکنند و ...

فقط باید ابراز امید کرد که اصلاح شویم وگرنه قربانی بعدی در راه است ... من یا شما...مهم نیست ...مهم اینست که خطر در یک قدمی است.

علی بیات
5 تیر ماه 95


برچسب‌ها: محیط بان
نوشتهشده توسط علی بیات در ساعت 16:58 | لینک  |